پشتیبان، حمایت کننده گروه هایی از نژاد سفیدپوست ساکن افریقای شمالی، از اولاد حام بن نوح شاخه ای از خانوادۀ زبان های حامی - سامی، شامل زبان هایی مانند بربری و مصری کهن
پشتیبان، حمایت کننده گروه هایی از نژاد سفیدپوست ساکن افریقای شمالی، از اولاد حام بن نوح شاخه ای از خانوادۀ زبان های حامی - سامی، شامل زبان هایی مانندِ بربری و مصری کهن
نگاهداری مردم خویشتن را از کسی و پرهیز کردن از وی. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). تحامی مردم کسی را، نگاه داشتن خود را از وی و اجتناب کردن و دوری جستن ازاو. (از قطر المحیط) : تحاماه الناس تحامیاً، نگاه داشتند خویش را از وی و پرهیز جستند او را. و منه: یتحامی ̍ کما یتحامی ̍ الاجرب. (از اقرب الموارد)
نگاهداری مردم خویشتن را از کسی و پرهیز کردن از وی. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). تحامی مردم کسی را، نگاه داشتن خود را از وی و اجتناب کردن و دوری جستن ازاو. (از قطر المحیط) : تحاماه الناس ُ تحامیاً، نگاه داشتند خویش را از وی و پرهیز جستند او را. و منه: یُتَحامی ̍ کما یُتَحامی ̍ الاجرب. (از اقرب الموارد)
جمع واژۀ وخم، به معنی مرد گران سنگ و ناموافق. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به وخم شود، جمع واژۀ وخوم. رجوع به وخوم شود، جمع واژۀ وخیم. (ناظم الاطباء). رجوع به وخیم شود
جَمعِ واژۀ وَخِم، به معنی مرد گران سنگ و ناموافق. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به وخم شود، جَمعِ واژۀ وخوم. رجوع به وخوم شود، جَمعِ واژۀ وخیم. (ناظم الاطباء). رجوع به وخیم شود