معنی حامی حامی defensor, protetor, patrocinador, apoiador, solidário تصویر حامی دیکشنری فارسی به پرتغالی
حامی حامی پشتیبان، حمایت کنندهگروه هایی از نژاد سفیدپوست ساکن افریقای شمالی، از اولاد حام بن نوحشاخه ای از خانوادۀ زبان های حامی - سامی، شامل زبان هایی مانندِ بربری و مصری کهن فرهنگ فارسی عمید