جدول جو
جدول جو

معنی محامی

محامی((مُ))
حمایت کننده، دفاع کننده، وکیل دادگستری
تصویری از محامی
تصویر محامی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با محامی

محامی

محامی
حمایت کننده و نگاهدارنده و دفاع کننده. (از منتهی الارب) ، وکیل دادگستری. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا

حمامی

حمامی
گرمابان گرمابه دار گرمابه دار گرمابه بان، حقوقی که گرمابه دار ده و قریه را دهند
فرهنگ لغت هوشیار

محامد

محامد
محمدت، ستودن، ستایش، آنچه شخص را به آن بستایند، آنچه موجب ستودن شخص بشود، خصلت نیکو
محامد
فرهنگ فارسی عمید

محامل

محامل
محمل ها، چیزهایی که در آن کسی یا چیزی را حمل کنند، هودج ها، پالکی ها، کجاوه ها، چیزهایی که محل های اعتماد واقع شود، محل های اعتماد، علت ها، سبب ها، انگیزه ها، جمعِ واژۀ محمل
محامل
فرهنگ فارسی عمید