- واژن
- مهبل، رحم
معنی واژن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کلمه، لغت
پازن
در ترکیب بمعنی (اوژننده) بمعنی افکننده و اندازنده آید: خنجر اوژن شیر اوژن
زگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد
سگیل، وردان، واروک، بالو، تاشکل، گندمه، آزخ، زخ، زوخ، آژخ، ژخ، ثؤلول
سگیل، وردان، واروک، بالو، تاشکل، گندمه، آزخ، زخ، زوخ، آژخ، ژخ، ثؤلول
واژگون، سرنگون، برگشته، وارون، دارای نامبارکی، شوم مثلاً بخت واژگون، از کار برکنار شده معزول
اوژندن، اوژنده، پسوند متصل به واژه به معنای اوژننده، برای مثال شیراوژن، تو در پنجۀ شیر مرداوژنی / چه سودت کند پنجۀ آهنی (سعدی۱ - ۱۰۷)
پازن، بز کوهی، در علم زیست شناسی حیوانی علف خوار شبیه آهو با شاخ های بلند و ریش دراز که برای گوشتش شکار می شود، پاژن
بز کوهی، در علم زیست شناسی حیوانی علف خوار شبیه آهو با شاخ های بلند و ریش دراز که برای گوشتش شکار می شود، پازن
رگ دوش، سست
وا کننده باز کننده. یا در واکن. ابزاری که در قوطی و بطری و مانند آنرا باز کند. یا در بطری واکن
اطاقک چرخدار راه آهن
سنگلاخ
گفتن
باژگونه وارونه، نحس شوم
کلمه، لغت
عکس، باژگون، مقلوب، معلق
وارون، آن که رفتارش نادرست و نامعقول باشد، شوم، نحس، بخت برگشته
هر یک از بخش های تشکیل دهندۀ قطار که به وسیلۀ لوکوموتیو روی خط آهن حرکت می کند
لغت، کلمه
آرنج، محل اتصال بازو و ساعد از طرف بیرون، مفصل میان ساعد و بازو، برای مثال زمانی دست کرده جفت رخسار / زمانی جفت زانو کرده وارن (آغاجی - شاعران بی دیوان - ۱۹۵)
کثافت، نجاست، جسامت و هنگفتی
ظرف بزرگ چینی یا سرامیکی در حمام برای شستن بدن در آن
مانند، نظیر، بان مثلاً پلوان، گله وان، دروان، دشتوان
مانند، نظیر، بان مثلاً پلوان، گله وان، دروان، دشتوان
پولی که به زور از کسی گرفته شود، باژ
خراج، مالیات، عوارض
خراج، مالیات، عوارض
ظرفی بزرگ که در حمام می گذارند و برای شستشوی بدن و یا برای آب تنی بکار میرود
کثافت نجاست: از آن زرق و ریا گشت ظاهرش طاهر که از نفاق درونت (درونه) وژن نمی داند. (رضی نیشابوری)
ظرف بزرگ فلزی یا چینی که برای شست و شوی بدن در حمام تعبیه کنند
باج، خراج، مالیات، باژ
گفتار، کلام، سخن، واچ، دعا و وردی که زرتشتیان هنگام مراسم مذهبی می خوانند، واج