جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با وارن

وارن

وارن
آرنج، محل اتصال بازو و ساعد از طرف بیرون، مفصل میان ساعد و بازو، برای مِثال زمانی دست کرده جفتِ رخسار / زمانی جفتِ زانو کرده وارن (آغاجی - شاعران بی دیوان - ۱۹۵)
وارن
فرهنگ فارسی عمید

وارن

وارن
مخفف وارون که باژگونه باشد و به عربی عکس گویند. (برهان). وارون. باژگونه. زیر و زبر. (ناظم الاطباء) ، نحس و شوم و باژگونه. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

وارن

وارن
شاعر و نویسندۀلاتینی (27- 116 قبل از میلاد) متولد ردت. وی بسبب داشتن اطلاعات جامع و وسیع بزرگترین دانشمند عصر خویش بود. از آثار مهم او بجز سه کتاب درباره اقتصاد روستایی چیزی در دست نمانده است
هوارد کروسبی. روانشناس معاصر امریکایی، استاد دانشگاه پرینستن متولد در 1867 میلادی و متوفی در 1934. (وبستر)
ترنتیوس کنسول روم در قرن سوم قبل از میلاد و همکار پل امیل بود. وی به سال 216قبل از میلاد با آنیبال سردار کارتاژی در کان نبرد کرد و در آن کارزار شکست خورد
لغت نامه دهخدا

وارن

وارن
آرنج را گویند که بندگاه ساعد و بازوست و به عربی مرفق خوانند. (برهان). آرنج باشد. (جهانگیری). وارنج. (ناظم الاطباء). بند میان پیش دست و بازو. (صحاح الفرس) :
زمانی دست کرده جفت رخسار
زمانی جفت زانو کرده وارن.
آغاجی (از صحاح الفرس).
الارتفاق، بر وارن تکیه کردن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا

واران

واران
باران (نگارش کردی: واران)، نامی که مورخان یونانی به پادشاهان ایرانی که نامشان بهرام بوده داده اند
واران
فرهنگ نامهای ایرانی

قارن

قارن
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کاوه آهنگر و سپهدار فریدون پادشاه پیشدادی، نام یکی از خاندانهای بزرگ در دوره اشکانیان، نام پسر قباد و برادر انوشیروان پادشاه ساسانی
قارن
فرهنگ نامهای ایرانی

کارن

کارن
نام سردار لشکر مهرداد شاهزاده اشکانی که علیه اشک بیستم گودرز قیام کرد
کارن
فرهنگ نامهای ایرانی