جدول جو
جدول جو

معنی باژن

باژن
پازن، بز کوهی، در علم زیست شناسی حیوانی علف خوار شبیه آهو با شاخ های بلند و ریش دراز که برای گوشتش شکار می شود، پاژن
تصویری از باژن
تصویر باژن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با باژن

باژن

باژن
گوسفند یا بزی را گویند که پیش پیش گله به راه رودو بعربی کراز خوانند. (برهان قاطع). فاز. (هفت قلزم) (آنندراج). نهاز. (آنندراج). نخراز. گوسفند یا بزی که پیشاپیش گله رود. (ناظم الاطباء). گوسفند پیش رو گله. پیشرو گلۀ گوسفندان. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 180)
لغت نامه دهخدا

بیژن

بیژن
ترانه خوان، جنگجو، مجرد، تنها، پسر گیو، دلداده منیژه، (نگارش کردی: بیژهن)
بیژن
فرهنگ نامهای ایرانی

باژه

باژه
واحد طول و آن معادلست با: اندازه سر انگشتان تا آرنج، اندازه گشادگی دو دست چون از هم بگشایند، مقداری از دست ما بین سر انگشت کوچک و انگشت شست وجب شبر، یک بند انگشت
فرهنگ لغت هوشیار