دهی است از دهستان گوی غاج بخش شاهین دژ به تکاب واقع در 22500 گزی جنوب خاوری شاهین دژ در مسیر راه عمومی شاهین دژ به تکاب، هوای آن معتدل و دارای 313 تن سکنه است، آب آنجا از چشمه تأمین میشود، محصول آن غلات، حبوب، کرچک، بادام و شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، راه ارابه رو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان گوی غاج بخش شاهین دژ به تکاب واقع در 22500 گزی جنوب خاوری شاهین دژ در مسیر راه عمومی شاهین دژ به تکاب، هوای آن معتدل و دارای 313 تن سکنه است، آب آنجا از چشمه تأمین میشود، محصول آن غلات، حبوب، کرچک، بادام و شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، راه ارابه رو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان مرکزی بخش آستارا شهرستان اردبیل واقع دریازده هزارگزی جنوب آستارا و دوهزارگزی شوسۀ آستارابه پهلوی، ناحیه ای است جنگلی، گرمسیر و دارای 961 تن سکنه، از رودخانه مشروب میشود، محصولاتش برنج و صیفی است، اهالی به کشاورزی و تهیۀ زغال از چوب جنگل گذران میکنند، محل سکنای ایل کانرود است، این ده را کاه ری نیز میگویند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان مرکزی بخش آستارا شهرستان اردبیل واقع دریازده هزارگزی جنوب آستارا و دوهزارگزی شوسۀ آستارابه پهلوی، ناحیه ای است جنگلی، گرمسیر و دارای 961 تن سکنه، از رودخانه مشروب میشود، محصولاتش برنج و صیفی است، اهالی به کشاورزی و تهیۀ زغال از چوب جنگل گذران میکنند، محل سکنای ایل کانرود است، این ده را کاه ری نیز میگویند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان جرۀ بخش مرکزی شهرستان کازرون واقع در 63هزارگزی جنوب خاور کازرون جنوب رود خانه جره. ناحیه ای است واقع درجلگه. گرمسیر و دارای 230 تن سکنه. از رود خانه جره مشروب میشود. محصول عمده اش برنج است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است از دهستان جرۀ بخش مرکزی شهرستان کازرون واقع در 63هزارگزی جنوب خاور کازرون جنوب رود خانه جره. ناحیه ای است واقع درجلگه. گرمسیر و دارای 230 تن سکنه. از رود خانه جره مشروب میشود. محصول عمده اش برنج است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
امد مأمود، غایت منتهی الیه. (منتهی الارب). امد مأمود، منتهی الیه. (اقرب الموارد). لهذا الامر امد مأمود، این کار دارای انتهائی است که بدان منتهی می شود. (ناظم الاطباء)
امد مأمود، غایت منتهی الیه. (منتهی الارب). امد مأمود، منتهی الیه. (اقرب الموارد). لهذا الامر امد مأمود، این کار دارای انتهائی است که بدان منتهی می شود. (ناظم الاطباء)
جایی است بین همدان و قزوین که در آن به سال 29 هجری بین ایرانیان اهالی دیلم و مسلمین جنگی شدید درگرفت نام پادشاه دیلم موثا و نام امیرعرب نعیم بن مقرن بود، این جنگ از لحاظ اهمیت و شدت با نبرد نهاوند برابری میکرده و این کارزار به پیروزی مسلمانان منتهی شد و سردار عرب درباره آن چنین سروده است: فلمّا اتانی ان موثا رهطه بنی باسل جرّوا خیول الاعاجم صدمناهم فی واج روذ بجمعنا غذاه رمیناهم باحدی العظائم فما صبروا فی حومه الموت ساعه لحد الرماح والسیوف اصوارم اصبنا بها موثا و من لف جمعه و فیها نهاب قسمه غیر غانم کانهم فی واج روذ و جره ضنین اغانیها فروج المخارم، (معجم البلدان)، واج دود که در قاموس الاعلام ترکی آمده ظاهراً تحریفی از همین کلمه است، رجوع به قاموس الاعلام شود
جایی است بین همدان و قزوین که در آن به سال 29 هجری بین ایرانیان اهالی دیلم و مسلمین جنگی شدید درگرفت نام پادشاه دیلم موثا و نام امیرعرب نعیم بن مقرن بود، این جنگ از لحاظ اهمیت و شدت با نبرد نهاوند برابری میکرده و این کارزار به پیروزی مسلمانان منتهی شد و سردار عرب درباره آن چنین سروده است: فلمّا اتانی ان موثا رهطه بنی باسل جرّوا خیول الاعاجم صدمناهم فی واج روذ بجمعنا غذاه رمیناهم باحدی العظائم فما صبروا فی حومه الموت ساعه لحد الرماح والسیوف اصوارم اصبنا بها موثا و من لف جمعه و فیها نهاب قسمه غیر غانم کانهم فی واج روذ و جره ضنین اغانیها فروج المخارم، (معجم البلدان)، واج دود که در قاموس الاعلام ترکی آمده ظاهراً تحریفی از همین کلمه است، رجوع به قاموس الاعلام شود
نام یکی از دهستانهای دوگانه بخش هریس شهرستان اهر است. این دهستان در قسمت جنوبی شهرستان اهر واقع و از شمال به دهستان حومه اهر و از جنوب و خاور به دهستان آلان براغوش و از باختر به دهستان بدوستان محدود میباشد. آب و هوای آن معتدل و آب قراء تابعه عموماً از چشمه سار و رودخانه های محلی و رود خانه قوری چای است. این دهکده از 16 آبادی بزرگ وکوچک تشکیل شده و جمعیتش در حدود 1230 تن میباشد. آبادیهای مهم آن عبارت است از: برازین، خشکناب، موسالو، گوراوان، هریس. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
نام یکی از دهستانهای دوگانه بخش هریس شهرستان اهر است. این دهستان در قسمت جنوبی شهرستان اهر واقع و از شمال به دهستان حومه اهر و از جنوب و خاور به دهستان آلان براغوش و از باختر به دهستان بدوستان محدود میباشد. آب و هوای آن معتدل و آب قراء تابعه عموماً از چشمه سار و رودخانه های محلی و رود خانه قوری چای است. این دهکده از 16 آبادی بزرگ وکوچک تشکیل شده و جمعیتش در حدود 1230 تن میباشد. آبادیهای مهم آن عبارت است از: برازین، خشکناب، موسالو، گوراوان، هریس. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
ظاهرنشده. ظاهرنکرده. (ناظم الاطباء). نهانی. پنهانی. مستتر. که بارز و آشکار نیست: خیز تا بر تو راز بگشایم صورت نانموده بنمایم. نظامی. هم قصۀ نانموده دانی هم نامۀ ناگشوده خوانی. نظامی. ، ناکرده. رجوع به نموده شود
ظاهرنشده. ظاهرنکرده. (ناظم الاطباء). نهانی. پنهانی. مستتر. که بارز و آشکار نیست: خیز تا بر تو راز بگشایم صورت نانموده بنمایم. نظامی. هم قصۀ نانموده دانی هم نامۀ ناگشوده خوانی. نظامی. ، ناکرده. رجوع به نموده شود
بازنمودن. (آنندراج) (ناظم الاطباء). دوباره پدیدار کردن. (ناظم الاطباء). منعکس کردن. دوباره نشان دادن: سپهر آئینۀ عدل است و شاید که هرچ آن از تو بیند وانماید. نظامی. ، نشان دادن. نمودن. ظاهر ساختن. نمایش دادن: آنچه در کون است ز اشیا و آنچه هست وانما جان را به هرصورت که هست. مولوی. با سلیمان یک بیک وامینمود از برای عرضه خود را می ستود. مولوی. ، به اقرارآوردن. اظهار کردن. (ناظم الاطباء). بیان کردن. ظاهرساختن: حکیمی به رمز وانموده است که هیچکس را چشم غیب بین نیست. (تاریخ بیهقی ص 96)
بازنمودن. (آنندراج) (ناظم الاطباء). دوباره پدیدار کردن. (ناظم الاطباء). منعکس کردن. دوباره نشان دادن: سپهر آئینۀ عدل است و شاید که هرچ آن از تو بیند وانماید. نظامی. ، نشان دادن. نمودن. ظاهر ساختن. نمایش دادن: آنچه در کون است ز اشیا و آنچه هست وانما جان را به هرصورت که هست. مولوی. با سلیمان یک بیک وامینمود از برای عرضه خود را می ستود. مولوی. ، به اقرارآوردن. اظهار کردن. (ناظم الاطباء). بیان کردن. ظاهرساختن: حکیمی به رمز وانموده است که هیچکس را چشم غیب بین نیست. (تاریخ بیهقی ص 96)
نام ناشری که در 1889 میلادی نمایشهای میرزا جعفر قراچه داغی را در وین و لایپزیک به طبع رسانید. (تاریخ ادبیات ایران ادوارد براون ج 4 ترجمه رشید یاسمی ص 310)
نام ناشری که در 1889 میلادی نمایشهای میرزا جعفر قراچه داغی را در وین و لایپزیک به طبع رسانید. (تاریخ ادبیات ایران ادوارد براون ج 4 ترجمه رشید یاسمی ص 310)