روانه کردن، راهی کردن، گسیل داشتن خواندن گفتن مثلاً صلوات فرستادن، امکان حضور یا اشتغال کسی را در جایی فراهم کردن مثلاً به دانشگاه فرستاد، با وسایل مخابراتی مطلبی را منتقل کردن در جهتی پرتاب کردن مثلاً موشک را به هوا فرستاد
روانه کردن، راهی کردن، گسیل داشتن خواندن گفتن مثلاً صلوات فرستادن، امکان حضور یا اشتغال کسی را در جایی فراهم کردن مثلاً به دانشگاه فرستاد، با وسایل مخابراتی مطلبی را منتقل کردن در جهتی پرتاب کردن مثلاً موشک را به هوا فرستاد
واستدن. واپس گرفتن. استرداد. بازگرفتن. پس گرفتن. بازستاندن: لیک آن داده را به هشیاری واستاند که نیک بدگهر است. خاقانی. بده یک بوسه تا ده واستانی از این به چون بود بازارگانی. نظامی. واستانیم آنکه تا داند یقین خرمن آن ماست خوبان خوشه چین. مولوی. گرچه چون نشفش کند تو قادری کش از ایشان واستانی واخری. مولوی. واستان از دست دیوانه سلاح تا زتو راضی شود عدل صلاح. مولوی. دست بجان نمیرسد تا به تو برفشانمش بر که توان نهاد دل تا ز تو واستانمش. مولوی
واستدن. واپس گرفتن. استرداد. بازگرفتن. پس گرفتن. بازستاندن: لیک آن داده را به هشیاری واستاند که نیک بدگهر است. خاقانی. بده یک بوسه تا ده واستانی از این به چون بود بازارگانی. نظامی. واستانیم آنکه تا داند یقین خرمن آن ماست خوبان خوشه چین. مولوی. گرچه چون نشفش کند تو قادری کش از ایشان واستانی واخری. مولوی. واستان از دست دیوانه سلاح تا زتو راضی شود عدل صلاح. مولوی. دست بجان نمیرسد تا به تو برفشانمش بر که توان نهاد دل تا ز تو واستانمش. مولوی
مستأصل شدن. از بیخ برکنده شدن. (یادداشت مرحوم دهخدا). مضمحل شدن. منقرض شدن. از بین رفتن، از باب افتادن. دمده شدن. از مد افتادن. منسوخ شدن. ناباب شدن. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به برافتادن شود
مستأصل شدن. از بیخ برکنده شدن. (یادداشت مرحوم دهخدا). مضمحل شدن. منقرض شدن. از بین رفتن، از باب افتادن. دمُده شدن. از مد افتادن. منسوخ شدن. ناباب شدن. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به برافتادن شود
ناحیتی است در میرجاوۀ زاهدان. (یادداشت بخط مؤلف). در فرهنگ جغرافیایی این نقطه چنین تعریف شده: کوهی است از دهستان تمین بخش میرجاوۀ شهرستان زاهدان واقع در 42هزارگزی جنوب باختری میرجاوه و 12هزارگزی باختری راه فرعی میرجاوه به خاش. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ناحیتی است در میرجاوۀ زاهدان. (یادداشت بخط مؤلف). در فرهنگ جغرافیایی این نقطه چنین تعریف شده: کوهی است از دهستان تمین بخش میرجاوۀ شهرستان زاهدان واقع در 42هزارگزی جنوب باختری میرجاوه و 12هزارگزی باختری راه فرعی میرجاوه به خاش. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
بازفرستادن: بردار پرده از رخ و از دیده های ما نوری که عاریه است به خورشید وافرست. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 559). هر چه خورشید زاده بود از رشک هم به خورشید وافرستادی. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 922)
بازفرستادن: بردار پرده از رخ و از دیده های ما نوری که عاریه است به خورشید وافرست. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 559). هر چه خورشید زاده بود از رشک هم به خورشید وافرستادی. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 922)
مجددا رسیدن، رسیدن وصول: (آه اگر دست دل من بتمنا نرسد یا دل از چنبر عشق تو بمن وانرسد) (بدایع سعدی)، سرکشی کردن تفتیش کردن، دریافتن ادراک، بی مصرف شدن از کار افتادن بی فایده شدن: (هرکه بما میرسد وا میرسد)
مجددا رسیدن، رسیدن وصول: (آه اگر دست دل من بتمنا نرسد یا دل از چنبر عشق تو بمن وانرسد) (بدایع سعدی)، سرکشی کردن تفتیش کردن، دریافتن ادراک، بی مصرف شدن از کار افتادن بی فایده شدن: (هرکه بما میرسد وا میرسد)