جدول جو
جدول جو

معنی هیچگاه - جستجوی لغت در جدول جو

هیچگاه
هیچ وقت، هیچوقت، ابداً
تصویری از هیچگاه
تصویر هیچگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
هیچگاه
هیچوقت، هرگز
تصویری از هیچگاه
تصویر هیچگاه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هرچگاه
تصویر هرچگاه
هرگاه، هر وقت که
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیچ گاه
تصویر هیچ گاه
هیچ وقت، هرگز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هیچ گاه
تصویر هیچ گاه
هیچ وقت، هرگز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اینگاه
تصویر اینگاه
حالا، حال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دیرگاه
تصویر دیرگاه
مدت مدید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
لحاظ، نظر، عقیده، نقطه نظر، منظر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیمگاه
تصویر بیمگاه
جای بیم و ترس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی گاه
تصویر بی گاه
بی وقت، بی موقع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیرگاه
تصویر دیرگاه
زمان قدیم، زمان دیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
جای نشستن یا ایستادن، دیدبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشگاه
تصویر پیشگاه
حضور، صحنه، خدمت، ساحت، محضر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تهیگاه
تصویر تهیگاه
آفقه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هیچگونه
تصویر هیچگونه
هیچ وجه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زیرگاه
تصویر زیرگاه
کرسی و صندلی که بر آن نشینند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهیگاه
تصویر تهیگاه
مابین شکم و پهلو را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشگاه
تصویر پیشگاه
صدر مجلس، بالای مجلس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیلگاه
تصویر سیلگاه
زمینی که سیل در آن جریان یابد سیل گیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیرگاه
تصویر سیرگاه
محل تفرج جای گردش، تماشاگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
جای نشستن یا ایستادن دیدبان، جای بلند که از بالای آن دیدبانی کنند، چشم انداز، منظره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوچگاه
تصویر کوچگاه
جایی که از آنجا کوچ کنند، زمان کوچ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیرگاه
تصویر زیرگاه
کرسی، صندلی، تخت، چهارپایه ای برای نشستن، برای مثال نهادند زرّین یکی زیرگاه / نشست از برش پهلوان سپاه (فردوسی - ۷/۵۸۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشگاه
تصویر پیشگاه
پیش تخت پادشاه، جلو ایوان، آستانه، درگاه، برای مثال فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید / شرمنده رهرویی که عمل بر مجاز کرد (حافظ - ۲۷۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیجگاه
تصویر گیجگاه
فرورفتگی کوچک در دو طرف پیشانی بین چشم و گوش، شقیقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیخگاه
تصویر سیخگاه
جایی از بدن چهارپا که وقتی به آن سیخ بزنند از جا بجهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهیگاه
تصویر تهیگاه
طرف راست یا چپ شکم، مابین آخرین دنده و لگن خاصره، پهلو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیلگاه
تصویر سیلگاه
زمینی که سیل در آن جاری شود، سیل گیر، سیل خیز، سیلاب گیر، جای سیل، محل سیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صیدگاه
تصویر صیدگاه
سرزمینی که در آن شکار فراوان باشد، جای شکار کردن، شکارگاه، شکارستان، نخجیرگاه، متصیّد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیرگاه
تصویر دیرگاه
زمان دیر، زمان قدیم، از مدت دراز، دیروقت، بی موقع، دیرگاهان، دیرگهان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیدگاه
تصویر عیدگاه
روز جشن و سرور
فرهنگ لغت هوشیار
فاتور گاه فرا روگاه جایی که از آنجا بیشتر کوچ کنند: نخستین خرامش ازین کوچگاه به البرز خواهم برون برد راه. (نظامی)، زمان کوچ کردن زمان رحلت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیجگاه
تصویر گیجگاه
شقیقه، گودی دو پهلوی پیشانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیچوجه
تصویر هیچوجه
هیچ طور هیچگونه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیچکاره
تصویر هیچکاره
بی کاره
فرهنگ لغت هوشیار