جدول جو
جدول جو

معنی سیخگاه

سیخگاه
جایی از بدن چهارپا که وقتی به آن سیخ بزنند از جا بجهد
تصویری از سیخگاه
تصویر سیخگاه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سیخگاه

سیخگاه

سیخگاه
جایی از اندام ستور که چون بر آن سیخک زنند تند رود:
کلکت که ز نوک او چکد بحر
خوش یافته سیخگاه کان را،
نورالدین ظهوری (از آنندراج)،
مراد آن است که کسی بداند که به چیزی شخصی را از جا میتوان درآورد و آن شخص به چه چیز از جا درمیاید، (برهان)
لغت نامه دهخدا

سیلگاه

سیلگاه
زمینی که سیل در آن جاری شود، سیل گیر، سیل خیز، سیلاب گیر، جای سیل، محل سیل
سیلگاه
فرهنگ فارسی عمید

میخگاه

میخگاه
ستاره قطبی، ستاره ای در انتهای دُم خرس کوچک با اختلاف کمتر از 1 درجه از محل واقعی قطب شمال، جدی، سپاهبد، سپاهبدان
میخگاه
فرهنگ فارسی معین

سیلگاه

سیلگاه
موضعی که سیل در آن واقع شود. (آنندراج). محل سیل. (ناظم الاطباء). زمینی که سیل در آن جریان یابد. سیل گیر. (فرهنگ فارسی معین). مسیل. معبر سیل، کنایه از دنیا. (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
از این سیلگاهم چنان ده گذر
که پل نشکند بر من از رودبار.
نظامی.
رجوع به سیلگه شود
لغت نامه دهخدا

سیرگاه

سیرگاه
محل تفرج و گشت و گذار. گذرگاه. تماشاگاه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا