جایی از اندام ستور که چون بر آن سیخک زنند تند رود: کلکت که ز نوک او چکد بحر خوش یافته سیخگاه کان را، نورالدین ظهوری (از آنندراج)، مراد آن است که کسی بداند که به چیزی شخصی را از جا میتوان درآورد و آن شخص به چه چیز از جا درمیاید، (برهان)
موضعی که سیل در آن واقع شود. (آنندراج). محل سیل. (ناظم الاطباء). زمینی که سیل در آن جریان یابد. سیل گیر. (فرهنگ فارسی معین). مسیل. معبر سیل، کنایه از دنیا. (آنندراج) (ناظم الاطباء) : از این سیلگاهم چنان ده گذر که پل نشکند بر من از رودبار. نظامی. رجوع به سیلگه شود