جدول جو
جدول جو

معنی زیرگاه

زیرگاه
کرسی، صندلی، تخت، چهارپایه ای برای نشستن، برای مثال نهادند زرّین یکی زیرگاه / نشست از برش پهلوان سپاه (فردوسی - ۷/۵۸۸)
تصویری از زیرگاه
تصویر زیرگاه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با زیرگاه

زیرگاه

زیرگاه
کرسی، (جهانگیری) (شرفنامۀ منیری)، کرسی که بر آن نشینند، (برهان)، کرسی و صندلی، (ناظم الاطباء)، کرسی باشد، چه پائین تر از گاه یعنی تخت می گذارند، (فرهنگ رشیدی)، کرسی که بر آن نشینند و آن کرسی را زیر تخت بزرگ گذارند از این روی زیرگاه گویند، (انجمن آرا) (آنندراج) :
بر تخت زرین یکی زیرگاه
نشسته بر او پهلوان سپاه،
فردوسی،
نهادند زرین یکی زیرگاه
نشست از برش پهلوان سپاه،
فردوسی،
همان میزبان را یکی زیرگاه
نهادند و بنشست نزدیک شاه،
فردوسی،
بر اورنگ بد پهلوان پیش شاه
سوی راستش سام بر زیرگاه،
اسدی،
بهرخانه در تختی از پیشگاه
بر تخت زیرین یکی زیرگاه،
اسدی
لغت نامه دهخدا

دیرگاه

دیرگاه
زمان دیر، زمان قدیم، از مدت دراز، دیروقت، بی موقع، دیرگاهان، دیرگهان
دیرگاه
فرهنگ فارسی عمید

خیرگاه

خیرگاه
اندرون خانه. اندرونی. درون خانه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیرگاه

پیرگاه
دهی از دهستان زیلائی بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز، واقع در 28هزارگزی شمال باختری مسجدسلیمان، کنار راه مسجدسلیمان به لالی، کوهستانی، گرمسیر، مالاریائی، دارای 130 تن سکنه، آب آن از چشمۀ هفت شهیدان، محصول آنجا غلات، شغل اهالی کارگری شرکت نفت و زراعت، صنایع دستی قالیچه بافی و راه آن شوسه است، پاسگاه ژاندارمری دارد ساکنین از طایفۀ هفت لنگ بختیاری هستند، این آبادی راهفت شهیدان مینامند، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا