جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با هیچگونه

هیچ گونه

هیچ گونه
هیچ قسم:
مگردان دل از مهر افراسیاب
مکن هیچ گونه به رفتن شتاب.
فردوسی.
ز فرمان او هیچ گونه مگرد
تو پیرایه دان بند بر پای مرد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

اینگونه

اینگونه
به این نحو. این نحو. این قبیل:
بر اینگونه تا بر که آید شکن
شدندی سپاه دو شاه انجمن.
فردوسی.
گاه گفتند قصد کرمان و عراق میداریم از اینگونه تقریبها و تلبیسها میساختند. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا

تیزگونه

تیزگونه
سوداوی. عصبی. تندخوی. (حاشیۀ برهان چ معین) : منصور بن اسحاق را برادرزاده ای بود برنا و تیزگونه گفت: ما سرای و جماع از خراسان نیاورده ایم و مال کم از آن نستانیم که بیستگانی ما باشد. (تاریخ سیستان از حاشیۀ برهان ایضاً). رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

زینگونه

زینگونه
مخفف از اینگونه. از اینسان. بدین طرز:
چو یک هفته زینگونه بامی بدست
ببودند شادان دل و می پرست.
فردوسی.
که با کیست زینگونه تیر و کمان
بداندیش یا مرد نیکی گمان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا