دهی است از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند واقع در 51 هزارگزی جنوب خاوری خوسف. جایی است دامنه، معتدل و دارای 141 تن سکنه. از قنات مشروب میشود. محصول عمده اش غله، بادام، عناب و کار مردم زراعت، مالداری و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند واقع در 51 هزارگزی جنوب خاوری خوسف. جایی است دامنه، معتدل و دارای 141 تن سکنه. از قنات مشروب میشود. محصول عمده اش غله، بادام، عناب و کار مردم زراعت، مالداری و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان، واقع در 31 هزارگزی جنوب غربی فلاورجان و شش هزارگزی راه فلاورجان به باغ بهادران. ناحیه ای کوهستانی و معتدل و سکنۀ آن 563 تن است که شیعی مذهبند و به فارسی سخن گویند. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان، واقع در 31 هزارگزی جنوب غربی فلاورجان و شش هزارگزی راه فلاورجان به باغ بهادران. ناحیه ای کوهستانی و معتدل و سکنۀ آن 563 تن است که شیعی مذهبند و به فارسی سخن گویند. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
گیاهی است که در ایام بهار در میان زراعت گندم بهم میرسد و غوزه ای دارد مانند غوزۀ لاله و در درون آن چند دانۀ گندم نارسیده می باشد که خوردن آن مردم را بی شعور گرداندو اگر بیشتر خورند جنون و دیوانگی آورد. (برهان)
گیاهی است که در ایام بهار در میان زراعت گندم بهم میرسد و غوزه ای دارد مانند غوزۀ لاله و در درون آن چند دانۀ گندم نارسیده می باشد که خوردن آن مردم را بی شعور گرداندو اگر بیشتر خورند جنون و دیوانگی آورد. (برهان)
دیوث. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج) : غفلت اندر طاعت سلطان حق گردنکشی است گردن گردنگ آن را تیغ بایدیا طناب. سوزنی. ، ابله. (آنندراج). احمق. (برهان) ، بی اندام. (آنندراج)
دیوث. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج) : غفلت اندر طاعت سلطان حق گردنکشی است گردن گردنگ آن را تیغ بایدیا طناب. سوزنی. ، ابله. (آنندراج). احمق. (برهان) ، بی اندام. (آنندراج)
کوه کوچک و پشته ای خرد که در میان صحرا واقع شده باشد. (برهان) (آنندراج). پشتۀ کلان و کوه کوچک را گویند که میان صحرا واقع شده باشد. (هفت قلزم) ، بالا رفتن چنانکه پیچک بدرخت و دیوار: چو پیل دمنده مر او را بدید بکردار کوهی بر او بردوید. فردوسی. نشنیده ای که زیر چناری کدوبنی بررست و بردویدبر او بر بروز بیست. ناصرخسرو. ، به سوی چیزی بشتاب حمله بردن. و رجوع به دویدن شود
کوه کوچک و پشته ای خرد که در میان صحرا واقع شده باشد. (برهان) (آنندراج). پشتۀ کلان و کوه کوچک را گویند که میان صحرا واقع شده باشد. (هفت قلزم) ، بالا رفتن چنانکه پیچک بدرخت و دیوار: چو پیل دمنده مر او را بدید بکردار کوهی بر او بردوید. فردوسی. نشنیده ای که زیر چناری کدوبنی بررست و بردویدبر او بر بروز بیست. ناصرخسرو. ، به سوی چیزی بشتاب حمله بردن. و رجوع به دویدن شود
دهی است از دهستان حومه بخش بستک شهرستان لار واقع در 13 هزارگزی جنوب خاوری بستک و کنار راه شوسۀ بستک به لنگه. جلگه ای است گرمسیر و دارای 1644 تن سکنه. از چاه مشروب میشود. محصول عمده اش غله، خرما، صیفی و کار مردم زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان حومه بخش بستک شهرستان لار واقع در 13 هزارگزی جنوب خاوری بستک و کنار راه شوسۀ بستک به لنگه. جلگه ای است گرمسیر و دارای 1644 تن سکنه. از چاه مشروب میشود. محصول عمده اش غله، خرما، صیفی و کار مردم زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)