کوه کوچک و پشته ای خرد که در میان صحرا واقع شده باشد. (برهان) (آنندراج). پشتۀ کلان و کوه کوچک را گویند که میان صحرا واقع شده باشد. (هفت قلزم) ، بالا رفتن چنانکه پیچک بدرخت و دیوار: چو پیل دمنده مر او را بدید بکردار کوهی بر او بردوید. فردوسی. نشنیده ای که زیر چناری کدوبنی بررست و بردویدبر او بر بروز بیست. ناصرخسرو. ، به سوی چیزی بشتاب حمله بردن. و رجوع به دویدن شود