جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گردنگ

گردنگ

گردنگ
دیوث. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج) :
غفلت اندر طاعت سلطان حق گردنکشی است
گردن گردنگ آن را تیغ بایدیا طناب.
سوزنی.
، ابله. (آنندراج). احمق. (برهان) ، بی اندام. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

گردنه

گردنه
جایی از کوه که به منزلۀ گردن کوه است، راه سخت و پر پیچ و خم در کوه، گردنگاه
گردنه
فرهنگ فارسی عمید

گردنا

گردنا
هر چیز گردنده که دور خود بچرخد، سیخ کباب، تکۀ گوشت که آن را به سیخ بکشند و روی آتش بگردانند
گردنا
فرهنگ فارسی عمید