جدول جو
جدول جو

معنی هاش - جستجوی لغت در جدول جو

هاش
صوتی برای متوقف کردن چهارپا یا بارکش
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هاشم
تصویر هاشم
(پسرانه)
نام جد پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از راش
تصویر راش
در صنعت سینما، اصطلاح راش (Rushes) یا دالی (Dailies) به نسخه های اولیه و خام فیلمبرداری روزانه اشاره دارد که قبل از انجام ویرایش های نهایی، به کارگردان و دیگر اعضای تیم تولید نمایش داده می شود. این نسخه ها معمولاً شامل تمامی صحنه ها و برداشت هایی هستند که در طول یک روز فیلمبرداری ضبط شده اند. بررسی راش ها به تیم تولید کمک می کند تا کیفیت صحنه های ضبط شده را ارزیابی کرده و تصمیمات لازم برای بازنگری، اصلاح یا ادامه فیلمبرداری را اتخاذ کنند.
اهمیت راش ها در فرآیند تولید فیلم
1. ارزیابی کیفیت فیلمبرداری:
- کارگردان و فیلمبردار می توانند با مشاهده راش ها، کیفیت صحنه ها از نظر نورپردازی، زاویه دوربین، بازیگری و دیگر جزئیات فنی را بررسی کنند.
2. تصمیم گیری درباره برداشت ها:
- مشاهده راش ها به کارگردان این امکان را می دهد که تصمیم بگیرد کدام برداشت ها مناسب هستند و کدام ها نیاز به بازنگری و فیلمبرداری مجدد دارند.
3. هماهنگی و اصلاحات:
- با دیدن راش ها، تیم تولید می تواند ناهماهنگی ها و اشکالات موجود را شناسایی و برای اصلاح آنها برنامه ریزی کند.
4. حفظ پیوستگی (Continuity):
- بررسی روزانه راش ها به تیم تولید کمک می کند تا اطمینان حاصل کنند که پیوستگی و هماهنگی صحنه ها حفظ شده و خطاهای پیوستگی به حداقل رسیده است.
فرآیند بررسی راش ها
1. نمایش روزانه:
- راش ها معمولاً هر روز پس از پایان فیلمبرداری یا در آغاز روز بعد به نمایش گذاشته می شوند. این جلسات نمایش می توانند در مکان های مختلفی مانند استودیو، دفاتر تولید یا حتی در سایت فیلمبرداری برگزار شوند.
2. نکته برداری و تحلیل:
- کارگردان، فیلمبردار و دیگر اعضای کلیدی تیم تولید، یادداشت برداری و تحلیل صحنه ها را انجام می دهند تا بازخوردهای لازم برای اصلاحات ارائه شود.
3. تصمیم گیری و برنامه ریزی:
- پس از مشاهده و تحلیل راش ها، تصمیمات لازم برای بازنگری، فیلمبرداری مجدد یا ادامه فیلمبرداری اتخاذ می شود.
ابزارها و فناوری ها
- پروژکتورها و نمایشگرها:
- برای نمایش راش ها از پروژکتورها یا نمایشگرهای بزرگ استفاده می شود تا تمامی جزئیات به خوبی قابل مشاهده باشند.
- نرم افزارهای ویرایش:
- در مراحل پیشرفته تر، نرم افزارهای ویرایش فیلم مورد استفاده قرار می گیرند تا تغییرات و اصلاحات مورد نیاز به سرعت اعمال شوند.
تاثیرات راش ها بر کیفیت نهایی فیلم
راش ها به عنوان یک ابزار کلیدی در فرآیند تولید فیلم، تاثیر زیادی بر کیفیت نهایی فیلم دارند. با امکان بررسی و ارزیابی مداوم صحنه ها، کارگردان و تیم تولید می توانند از بهبود و اصلاح مشکلات پیش از ورود به مراحل پایانی ویرایش اطمینان حاصل کنند. این فرآیند به بهبود کیفیت کلی فیلم و افزایش رضایت مخاطبان کمک می کند.
نتیجه گیری
راش ها بخش حیاتی از فرآیند تولید فیلم هستند که به تیم تولید اجازه می دهند تا کیفیت فیلمبرداری را ارزیابی کرده، مشکلات را شناسایی و اصلاحات لازم را انجام دهند. با بررسی روزانه راش ها، کارگردان و تیم تولید می توانند اطمینان حاصل کنند که فیلم نهایی به بهترین شکل ممکن ساخته شود و تجربه ای لذت بخش برای مخاطبان ایجاد کند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از شاش
تصویر شاش
بن مضارع شاشیدن، مایعی زرد رنگ مرکب از آب اسید اوریک نمک طعام و املاح دیگر که از طریق آلت تناسلی دفع می شود، ادرار، پیشاب، بول، زهراب، پیشار، پیشیار، میزک، چامیز، چامیر، چامین، چمین، کمیز، گمیز، شاشه
شاش زدن: شاشیدن، نم زدن به چیزی، برای مثال نشست و سخن را همی خاش زد / ز آب دهن کوه را شاش زد (رودکی - ۵۴۲)
پارچۀ نخی لطیف، پارچۀ نخی ابریشم دوزی شده که دور سر می پیچند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاش
تصویر لاش
جسد حیوان مرده، مردار، لاشه، لاش، لش، برای مثال بر این زمین که تو بینی ملوک طبعانند / که ملک روی زمین پیششان نیرزد لاش (سعدی۲ - ۴۶۳)،
پست، زبون، لاغر، هیچ و پوچ
تاراج، غارت، چپاول
مقدار کم
لاش کردن: غارت کردن چیزی، به خصوص چیزهای خوردنی، از قبیل میوۀ درخت و خوراک های روی سفره، لاشیدن، برای مثال ای پسر گر دل و دین را سفها لاش کنند / تو چو ایشان مکن و دین و دل خویش ملاش (ناصرخسرو - ۲۷۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاس
تصویر هاس
بیم، ترس
دیگر، نیز، برای مثال طیبتی کردم و پشیمانم / تا چنین چیزها نگویم هاس (عثمان مختاری - ۲۳۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاژ
تصویر هاژ
متحیر، سرگشته، درمانده، زبون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راش
تصویر راش
انبار غله، خرمن غلۀ پاک شده
درختی جنگلی با ساقه قطور، برگ های ضخیم و گل های خوشه ای که چوب آن در صنعت کاربرد دارد، الش، قزل آغاج، قزل آغاجغ، قزل گز، چهلر، چلر، آلوش، الاش، مرس، آلش، آلاش، راج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هام
تصویر هام
همّ، حزن انگیز، اندوهگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاش
تصویر تاش
تا او را، برای مثال بوالعجبی ساز در این دشمنی / تاش زمانی به زمین افکنی (نظامی۱ - ۷۰)
لکه های سیاه که بر چهره و پوست بدن انسان پیدا می شود، کلف، کک مک، ماه گرفتگی
یار، دوست، صاحب، پسوندی که به جای پیشوند هم به کار می رفت، برای مثال خیلتاش، شهرتاش، من و تو هر دو خواجه تاشانیم / بندۀ بارگاه سلطانیم (سعدی - ۱۰۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاش
تصویر خاش
خاشاک
مادر زن، مادر شوهر
عاشق شوریده، شیدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاج
تصویر هاج
متحیر، سرگشته، درمانده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاشم
تصویر هاشم
ش کننده، خرد کننده
فرهنگ فارسی عمید
(شِ)
ازرواه است. ابوالفرج عبدالرحمن بن جوزی، داستانی از قول وی درباره مرگ عمر بن عبدالعزیز خلیفۀ اموی نقل کرده است. رجوع به سیره عمر بن عبدالعزیز ص 280 شود
لغت نامه دهخدا
(شِ)
ابن اخی الابرد. جاحظ از قول احمد بن عبدالرحمان الحرانی، داستانی درباره مجلس ضیافت امیر اسحاق بن ابراهیم حاکم بغداد در زمان مأمون و معتصم و الواثق آورده و در آن ذکری از هاشم که یکی از مهمانان آن مجلس بوده کرده است. رجوع به کتاب التاج چ مصر ص 13 شود
ابن مغیره بن عبدالله بن عمر بن مخزوم، ملقب به ذوالرحمین. عم ابوجهل است. و بنابه روایتی وی پدر مادر عمر بن خطاب دومین خلیفه از خلفای راشدین بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 465 و عقدالفرید ج 5 ص 24 و ج 6 ص 108 و ج 8 ص 163 شود
ابن حسان. صاحب عیون الاخبار، داستانی از قول وی که او نیز از قول مردی از قبیله بنی تمیم نقل کرده، در کتاب خود آورده است. برای اطلاع بیشتر رجوع به عیون الاخبار ج 4 ص 130 شود
ابن القاسم. از رواه است. عبدالرحمن بن جوزی، داستانی از قول وی درباره عمر بن عبدالعزیز آورده است. رجوع به سیره عمر بن عبدالعزیز ص 288 شود
پدر برخی از سی نفر شجاعان داود بود. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
آنکه نان در اشکنه خرد میکند. (ناظم الاطباء). هشم الترید لقومه، فهو هاشم. (اقرب الموارد) ، کوه نرم. (یادداشت مؤلف) ، دوشندۀ شیر. (یادداشت مؤلف). ج، هشم
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی از دهستان جلاو بخش مرکزی شهرستان آمل، واقع در چهل هزارگزی جنوب آمل. کوهستانی، معتدل و مرطوب. دارای 65 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و عسل. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
هشو، یکی از روحانیان عیسوی که در زمان یزدگرد اول پادشاه ساسانی در ایران میزیست، وی به همراهی اسقفی به نام ’عبدا’ در شهر هرمزد اردشیر واقع در خوزستان آتشکدۀ زرتشتی را که در نزدیکی کلیسای عیسویان بود ویران کرد، به جرم این جسارت و اهانت، به دستور یزدگرد اول، این دوروحانی و دیگر کسانی که در این کار شرکت داشتند محاکمه و اعدام شدند، (ایران در زمان ساسانیان ص 296)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
نام دزدی است و از اولاد اوست جعدبن قیس بن قنان بن هاشه که یکی از شرفاست. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
امیل، سیاستمدار چک، متولد در تروه -اسوینگ به سال 1872 میلادی و متوفی به سال 1954 میلادی وی رئیس جمهور آن کشوربود و در سال 1939 میلادی تسلیم قوای نظامی هیتلر شد
لغت نامه دهخدا
(شِ)
ژان لسنه. قهرمان فرانسوی. وی در حدود سال 1454 میلادی در بوه متولد شد. شهرت هاشت از آنجاست که زادگاه خود را که در سال 1472 میلادی در محاصرۀ شارل لو ته مرر قرار گرفته بود بگشود
لغت نامه دهخدا
تصویری از باش
تصویر باش
با او، او را، با او را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راش
تصویر راش
سست و ضعیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاش
تصویر جاش
غله پاک کرده، انبار غله پاک کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داش
تصویر داش
کوره آجر پزی و مخفف داداش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاش
تصویر تاش
دوست، صاحب، یار
فرهنگ لغت هوشیار
معروف است که بعربی بول گویند، آبی که بتوسط کلیه از خون جدا و در مثانه جمع گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاشم
تصویر هاشم
شکننده، خرد کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاشم
تصویر هاشم
((ش ِ))
دوشنده شیر، شکننده، آن که نان در اشکنه خرد کند، نامی است از نام های مردان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هال
تصویر هال
قرار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هال
تصویر هال
سرسرا، تالار
فرهنگ واژه فارسی سره
از توابع منطقه ی چلاو آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
ابزاری مربوط به آسیاب آبی
فرهنگ گویش مازندرانی
آلوده شده، ابزاری مربوط به آسیاب آبی
فرهنگ گویش مازندرانی
آلوده، آغشته شده
فرهنگ گویش مازندرانی