جدول جو
جدول جو

معنی شاش

شاش
بن مضارع شاشیدن، مایعی زرد رنگ مرکب از آب اسید اوریک نمک طعام و املاح دیگر که از طریق آلت تناسلی دفع می شود، ادرار، پیشاب، بول، زهراب، پیشار، پیشیار، میزک، چامیز، چامیر، چامین، چمین، کمیز، گمیز، شاشه
شاش زدن: شاشیدن، نم زدن به چیزی، برای مثال نشست و سخن را همی خاش زد / ز آب دهن کوه را شاش زد (رودکی - ۵۴۲)
پارچۀ نخی لطیف، پارچۀ نخی ابریشم دوزی شده که دور سر می پیچند
تصویری از شاش
تصویر شاش
فرهنگ فارسی عمید