جدول جو
جدول جو

معنی نکث - جستجوی لغت در جدول جو

نکث
شکستن پیمان، برهم زدن بیع یا پیمان
تصویری از نکث
تصویر نکث
فرهنگ فارسی عمید
نکث
شکستن به هم خوردن، گرفتاری گرفتار شدن شکستن عهد، بهم زدن بیع، شکست پیمان، فسخ معامله
فرهنگ لغت هوشیار
نکث
((نَ))
شکستن عهد و پیمان، به هم زدن معامله
تصویری از نکث
تصویر نکث
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مکث
تصویر مکث
درنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناکث
تصویر ناکث
شکنندۀ عهد و پیمان، پیمان شکن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکث
تصویر مکث
درنگ کردن، دیر کردن، توقف کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نکر
تصویر نکر
دها، زیرکی، امر منکر، زشت و بد، کار دشوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفث
تصویر نفث
اخلاط یا آب دهن از دهان انداختن، تف کردن، برآمدن خون از زخم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نکس
تصویر نکس
سرنگون کردن، نگونسار کردن، برگرداندن و سرازیر کردن چیزی
سر خود را از خواری به زیر افکندن
عود کردن مرض
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لکث
تصویر لکث
زدن، رنجانیدن، بیشبار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکث
تصویر مکث
درنگ و انتظار، ایست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناث
تصویر ناث
دشیاد گر (غیبت کننده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناکث
تصویر ناکث
شکننده عهد و پیمان، بر هم زننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجث
تصویر نجث
باز کاویدن زره، نیام دل، سرای مرد باز کاونده جوینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفث
تصویر نفث
دردمیدن، پ کردن، فوت کردن، و بمعنی آب دهان انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکو
تصویر نکو
خوب، نیکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکل
تصویر نکل
دلیر کار آزموده: مرد، رام کرده اسپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکس
تصویر نکس
نگو نسار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکر
تصویر نکر
مردی که انکار می کند، زیرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکد
تصویر نکد
سختگیر مرد دشخوار خوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکح
تصویر نکح
چند زنه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نکته، از ریشه پارسی ک نکته ها خجک ها دیل ها جمع نکته: باید که هر روز مسرعی با ملطفه از آن تو بمن رسد و هرچه رفته باشد نکت از آن بیرون آورده باشی و در آن ملطفه ثبت کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکب
تصویر نکب
رنج و سختی رسانیدن، عدول کردن، برگردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکث
تصویر مکث
((مَ))
درنگ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نکو
تصویر نکو
((نِ))
نیکو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نکس
تصویر نکس
((نَ کِ رِ یا رَ))
بازگشتن بیماری، بازگشت ناخوشی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نکس
تصویر نکس
((نَ کِ رِ یا رَ))
سرنگون کردن، سر خود را از شرم به زیر افکندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نکر
تصویر نکر
((نُ))
دهاء، زیرکی، امر سخت و زشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نکر
تصویر نکر
((نُ کَ))
زیرک گردیدن، دشوار گشتن، در فارسی، مشخص، معین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفث
تصویر نفث
((نَ))
به دل کسی القاء کردن چیزی را، انداختن چیزی را از دهان، تف کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناکث
تصویر ناکث
((کِ))
عهدشکن، پیمان شکن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نکس
تصویر نکس
بازگشت بیماری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نکو
تصویر نکو
نیکو، خوب، زیبارو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نکت
تصویر نکت
نکته ها، مساله های دقیقی که با دقت نظر و امعان فکر به دست آید، جمله های لطیفی که در شخص تاثیر کند و مایه انبساط شود، جمع واژۀ نکته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کث
تصویر کث
بصورت پسوند مکان آید: اخسیکث کبوذ نجکث مذیا نکث نو چکث
فرهنگ لغت هوشیار