جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مکث

مکث

مکث
درنگ. (منتهی الارب) (غیاث) (ناظم الاطباء). درنگ با انتظار. (از اقرب الموارد).
- علی مکث، بادرنگ و بامدت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مکث

مکث
درنگ و انتظار. (ناظم الاطباء). ایست. تربص. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
وز غلو خلق و مکث و طمطراق
تافت بر آن مار خورشید عراق.
مولوی.
مکث زر پیش تو چون مکث جنب در مسجد
هست در مذهب مفتی سخای تو حرام.
وحشی.
- طول المکث، درنگ طولانی. بسیار ماندن: طول المکث دختران در خانه پدران بدان آب زلال مشبه است که در آبگیر زیاده از عادت بماند. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 68). و رجوع به مادۀ قبل شود.
- مکث کردن، درنگ کردن و انتظار کشیدن. (ناظم الاطباء) : یعقوب چون به کنعان رسید دوسه روزی مکث کرد. (قصص الانبیاء ص 86)
لغت نامه دهخدا

مکث

مکث
درنگ کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (ترجمان القرآن). درنگ کرن و انتظار نمودن. مکیثی (م ِ ک کی ثا) . مِکّیثا. مُکوث. مُکثان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا