جدول جو
جدول جو

معنی نوییدن - جستجوی لغت در جدول جو

نوییدن
گریه و زاری کردن
تصویری از نوییدن
تصویر نوییدن
فرهنگ فارسی عمید
نوییدن
(وَ زَ دَ)
نوحه کردن. (انجمن آرا) (از برهان). نالیدن. (از برهان). نوا کردن. (از آنندراج). به بانگ بلند گریه کردن و زاریدن. (ناظم الاطباء). نویدن. رجوع به نویدن شود:
کسی که کان عسل شد چرا ترش گوید
کسی که مرده ندارد چرا همی نوید.
مولوی (از انجمن آرا).
، لرزیدن. (از برهان). رجوع به نویدن شود
لغت نامه دهخدا
نوییدن
نالیدن، نوا و نوحه کردن
تصویری از نوییدن
تصویر نوییدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موییدن
تصویر موییدن
مویه کردن، گریه و زاری کردن، نوحه و شیون کردن، برای مثال بدرید جامه به تن زال زر / بمویید و بنشست بر خاک بر (فردوسی۲ - ۲۸۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوییدن
تصویر بوییدن
بوی چیزی را به قوۀ بویایی دریافتن، بو کردن، بو کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوییدن
تصویر گوییدن
گفتن، حرف زدن، سخن راندن، ادا کردن سخن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوفیدن
تصویر نوفیدن
بانگ کردن، فریاد کردن، غریدن، جنبیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوییدن
تصویر شوییدن
شستن، چیزی را با آب پاکیزه ساختن، پارچه یا ظرف یا چیز دیگر را در آب مالیدن که پاک شود، شوییدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوشیدن
تصویر نوشیدن
خوردن آب یا مایع دیگر، آشامیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روییدن
تصویر روییدن
سبز شدن و برآمدن گیاه از زمین، رستن، نمو کردن، رشد کردن بعضی از اجزای بدن مثلاً روییدن مو، کنایه از بیرون آمدن چیزی از چیز دیگر مثلاً از گردنش سری دیگر رویید، کنایه از به وجود آمدن، ایجاد شدن، رویاندن، پروردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنوییدن
تصویر زنوییدن
مویه کردن، ناله کردن، زوزه کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوییدن
تصویر پوییدن
دویدن، با شتاب رفتن، تند رفتن، رفتن با شتاب و سرعت، پو گرفتن، تکیدن، تاختن، چرویدن
به هر سو رفتن و جستجو کردن، برای مثال به گرد او نرسد پای جهد من هیهات / ولیک تا رمقی در تن است می پویم (سعدی۲ - ۵۲۶)
فرهنگ فارسی عمید
(لَ زَ دَ)
بمعنی زنویه است که ناله و مویه و زوزه کردن سگ باشد. (برهان). ناله کردن سگ. (فرهنگ رشیدی). ناله کردن سگ. زوزه کشیدن سگ. (فرهنگ فارسی معین). زنویه. (آنندراج). زوزه کشیدن سگ. (ناظم الاطباء) : هریر،زنوییدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، مویه و ناله کردن، ولوله کردن، شخولیدن. (ناظم الاطباء). رجوع به زنویه شود
لغت نامه دهخدا
انعکاس یافتن صوت، شور و غوغابرپا شدن از بسیاری مردم و جانوران، فریاد کردن بانگ کردن، غریدن غرش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوسیدن
تصویر نوسیدن
تقلید از مجتهد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوحیدن
تصویر نوحیدن
شیون کردن انوییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موییدن
تصویر موییدن
گریه و زاری کردن، نوحه کردن شیون کردن
فرهنگ لغت هوشیار
(گویید گوید خواهد گویید بگوی گوینده گویا گویان گوییده گویش) گفتن سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
آوازدادن بانگ کردن: درخشیدن تیغهای سران نواییدن گرزهای گران. (شا. بنقل جها. رشیدی فرنظا) توضیح در فهرست ولف این کلمه نیامده
فرهنگ لغت هوشیار
پاک کردن چیزی به وسیله آب: غسل. یا شستمش و گذاشتمش کنار. جواب دندان شکن با او دادم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوییدن
تصویر پوییدن
رفتن (نه بشتاب و نه نرم) : (بدو گفت شبگیر از ایدر بپوی بدین مرزبانان لشکر بگوی) (شا. بخ 2329: 8)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روییدن
تصویر روییدن
سر زدن از زمین، سبز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوییدن
تصویر بوییدن
بو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنوییدن
تصویر زنوییدن
ناله کردن، زوزه کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوییدن
تصویر بوییدن
((دَ))
بو کردن، استشمام کردن، بو دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوییدن
تصویر پوییدن
((دَ))
دویدن، به شتاب رفتن، پویه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روییدن
تصویر روییدن
((دَ))
نمو کردن، رشد کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موییدن
تصویر موییدن
((دَ))
مص ل) گریستن، زاری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوفیدن
تصویر نوفیدن
((دَ))
پژواک، بازگشتن صدا، فریاد کردن، بانگ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوشیدن
تصویر نوشیدن
((دَ))
آشامیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنوییدن
تصویر زنوییدن
((زَ دَ))
زوزه کشیدن سگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوییدن
تصویر پوییدن
طی کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناییدن
تصویر ناییدن
افتخار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بوییدن
تصویر بوییدن
Scent, Smell, Sniff
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از روییدن
تصویر روییدن
Sprout
دیکشنری فارسی به انگلیسی