جدول جو
جدول جو

معنی گوییدن

گوییدن
گفتن، حرف زدن، سخن راندن، ادا کردن سخن
تصویری از گوییدن
تصویر گوییدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گوییدن

گوییدن

گوییدن
(گویید گوید خواهد گویید بگوی گوینده گویا گویان گوییده گویش) گفتن سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار

گوییدن

گوییدن
به معنی گفتن و نطق کردن باشد. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 2 ص 325)
لغت نامه دهخدا

پوییدن

پوییدن
رفتن (نه بشتاب و نه نرم) : (بدو گفت شبگیر از ایدر بپوی بدین مرزبانان لشکر بگوی) (شا. بخ 2329: 8)
پوییدن
فرهنگ لغت هوشیار

شوییدن

شوییدن
پاک کردن چیزی به وسیله آب: غسل. یا شستمش و گذاشتمش کنار. جواب دندان شکن با او دادم
فرهنگ لغت هوشیار

شوییدن

شوییدن
شُستَن، چیزی را با آب پاکیزه ساختن، پارچه یا ظرف یا چیز دیگر را در آب مالیدن که پاک شود، شوییدن
شوییدن
فرهنگ فارسی عمید