حمل کننده، باربردارنده، کسی که باری با خود یا بر پشت خود دارد، در موسیقی پنج خط افقی و موازی در نت موسیقی، دارای میوه، میوه دار حامل وحی: کنایه از جبرئیل که از جانب خدای تعالی برای پیغمبر وحی می آورد حامل راس الغول: در علم نجوم برساوش
حمل کننده، باربردارنده، کسی که باری با خود یا بر پشت خود دارد، در موسیقی پنج خط افقی و موازی در نت موسیقی، دارای میوه، میوه دار حامل وحی: کنایه از جبرئیل که از جانب خدای تعالی برای پیغمبر وحی می آورد حامل راس الغول: در علم نجوم برساوش
جمع واژۀ انمله و انمله وانمله و انمله و انمله و انمله و انمله و انمله و انمله به تثلیث میم و همزه. (ازاقرب الموارد). سرانگشتان. (غیاث اللغات) (ترجمان علامه جرجانی مهذب عادل بن علی) (آنندراج) : وگر از خدمتت محروم ماندم بسوزم کلک و بشکافم انامل. منوچهری. سحرۀ بابل سخرۀ انامل او بودند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 236). بس انامل رشک استادان شده در صناعت عاقبت لرزان شده. مولوی (مثنوی).
جَمعِ واژۀ اَنْمُله و اَنْمِله واَنْمَله و اُنْمُله و اُنْمِله و اُنْمَله و اِنْمُله و اِنْمَله و اِنْمِله به تثلیث میم و همزه. (ازاقرب الموارد). سرانگشتان. (غیاث اللغات) (ترجمان علامه جرجانی مهذب عادل بن علی) (آنندراج) : وگر از خدمتت محروم ماندم بسوزم کلک و بشکافم انامل. منوچهری. سحرۀ بابل سخرۀ انامل او بودند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 236). بس انامل رشک استادان شده در صناعت عاقبت لرزان شده. مولوی (مثنوی).