جَمعِ واژۀ اَنْمُله و اَنْمِله واَنْمَله و اُنْمُله و اُنْمِله و اُنْمَله و اِنْمُله و اِنْمَله و اِنْمِله به تثلیث میم و همزه. (ازاقرب الموارد). سرانگشتان. (غیاث اللغات) (ترجمان علامه جرجانی مهذب عادل بن علی) (آنندراج) : وگر از خدمتت محروم ماندم بسوزم کلک و بشکافم انامل. منوچهری. سحرۀ بابل سخرۀ انامل او بودند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 236). بس انامل رشک استادان شده در صناعت عاقبت لرزان شده. مولوی (مثنوی).
جمع ارمل وارمله، تکزیستان تکها مردان بی زن زنان بی شوی، بی چیزان، جمع ارمل و ارمله. الف - مردان بی زن زنان بی شوهر. ب - مستمندان فقیران مساکین درویشان مردان و زنانی که قدرت هیچ چیز نداشته باشند،جمع ارموله