معنی تامل تامل درنگ کردن، دقت کردن در امری، دوراندیشی،اندیشیدن، فکر کردن، پنداشتن، رای زدن، سگالیدن، اسگالیدن، اسگالش، تأمّل تصویر تامل فرهنگ فارسی عمید
تامل تامل تانی، درنگ، مکث، تاخیر، شکیبایی، مصابرت، اندیشه، تعقل، تفکر، غور، فکر، ژرف اندیشی، مراقبه، مکاشفه، اندیشه کردن، اندیشیدن، تعقل کردن، درنگ کردن، دوراندیشی کردن فرهنگ واژه مترادف متضاد
شامل شامل حاوی، دارنده، کامل، فراگیرنده، نام یکی از رهبران مذهبی و سران عشایر قفقاز فرهنگ نامهای ایرانی