معنی مُعتَرِف - جستجوی لغت در جدول جو
مُعتَرِف
کشیش، اعتراف کننده
ادامه...
کِشیش، اِعتِراف کُنَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مُعتَرِض
رهگیر، معترض، جمله معترضه گو
ادامه...
رَهگیر، مُعتَرِض، جُملِه مُعتَرِضِه گُو
دیکشنری عربی به فارسی
مُختَلِف
متفاوت، مختلف
ادامه...
مُتِفاوِت، مُختَلِف
دیکشنری عربی به فارسی
مُختَرِع
خلّاق، مخترع
ادامه...
خَلّاق، مُختَرِع
دیکشنری عربی به فارسی
مُحتَرِق
سوزان، سوزاندن
ادامه...
سوزان، سوزاندَن
دیکشنری عربی به فارسی
مُشتَرِك
مشارکت کننده، مشترک
ادامه...
مُشارِکَت کُنَندِه، مُشتَرَک
دیکشنری عربی به فارسی
مُقتَرِح
مدّعی، پیشنهاد شده است
ادامه...
مُدَّعی، پیشنَهاد شُدِه اَست
دیکشنری عربی به فارسی
مُفتَرِق
آشفته، چهارراه
ادامه...
آشُفتِه، چَهارراه
دیکشنری عربی به فارسی
مُفتَرِس
شکارچی، درّنده
ادامه...
شِکارچی، دَرَّندِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُعتَذِر
پوزش خواه، متأسّفم، عذرخوٰاه
ادامه...
پوزِش خوَاه، مُتَأَسِّفَم، عُذرخوٰاه
دیکشنری عربی به فارسی
مُعتَدِل
معتدل، متوسّط
ادامه...
مُعتَدِل، مُتِوَسِّط
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَرَف
فروتن، مجلّل
ادامه...
فُروتَن، مُجَلَّل
دیکشنری عربی به فارسی