معنی مُحتَرِق
مُحتَرِق
سوزان، سوزاندن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُحتَرِق
مُفتَرِق
مُفتَرِق
آشُفتِه، چَهارراه
دیکشنری عربی به فارسی
مُحَتَرِك
مُحَتَرِك
خَش خَش دار، گیج شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُختَنِق
مُختَنِق
خَفِه شُدِه، خَفِگی، خَفِه کُنَندِه، پُر اَز هَوایِ فِشُردِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُختَرِع
مُختَرِع
خَلّاق، مُختَرِع
دیکشنری عربی به فارسی
مُحتَقِر
مُحتَقِر
تَحقیرآمیز، تَحقِیر شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُحتَقِب
مُحتَقِب
تاریک، نااُمید
دیکشنری عربی به فارسی
مُحتَفِل
مُحتَفِل
جَشن گِیرَندِه، جَشن
دیکشنری عربی به فارسی
مُحتَشِم
مُحتَشِم
شَرم زَدِه، شایِستِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُحتَجِز
مُحتَجِز
مَحدود، بازداشت شُد
دیکشنری عربی به فارسی