معنی مُعتَرِض
مُعتَرِض
رهگیر، معترض، جمله معترضه گو
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُعتَرِض
مُعتَرِف
مُعتَرِف
کِشیش، اِعتِراف کُنَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُختَرِع
مُختَرِع
خَلّاق، مُختَرِع
دیکشنری عربی به فارسی
مُحتَرِق
مُحتَرِق
سوزان، سوزاندَن
دیکشنری عربی به فارسی
مُشتَرِك
مُشتَرِك
مُشارِکَت کُنَندِه، مُشتَرَک
دیکشنری عربی به فارسی
مُقتَرِح
مُقتَرِح
مُدَّعی، پیشنَهاد شُدِه اَست
دیکشنری عربی به فارسی
مُفتَرِق
مُفتَرِق
آشُفتِه، چَهارراه
دیکشنری عربی به فارسی
مُفتَرِس
مُفتَرِس
شِکارچی، دَرَّندِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُفتَرَض
مُفتَرَض
قابِلِ فَرض، فَرض مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
مُعتَذِر
مُعتَذِر
پوزِش خوَاه، مُتَأَسِّفَم، عُذرخوٰاه
دیکشنری عربی به فارسی