جدول جو
جدول جو

معنی مَسَاء - جستجوی لغت در جدول جو

مَسَاء
عصر
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مسحاء
تصویر مسحاء
زمین هموار، زن خرد پستان، ساییده ران، دروغگوی: زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مساء
تصویر مساء
((مَ))
شبانگاه، اوّل شب، جمع امسیه
فرهنگ فارسی معین
پاک کردن، او پاک کرد، حذف کردن
دیکشنری عربی به فارسی
پهلو گرفتن، لنگر انداخته است
دیکشنری عربی به فارسی
طاعون، اپیدمی
دیکشنری عربی به فارسی
وفاداری
دیکشنری عربی به فارسی
چپ، سمت چپ
دیکشنری عربی به فارسی
فسادگری، فساد
دیکشنری عربی به فارسی
بی مغزی، حماقت، بی دقّتی، خرفت بودن
دیکشنری عربی به فارسی
مزّه، یک طعم
دیکشنری عربی به فارسی
زمین پاک کردن، برای بررسی، مربّع کردن، پاک کردن
دیکشنری عربی به فارسی
استعاره
دیکشنری عربی به فارسی
پری، یک برگه
دیکشنری عربی به فارسی
فلج شده، معلول
دیکشنری عربی به فارسی
مکان، محل
دیکشنری عربی به فارسی
بدتر شدن، بد است
دیکشنری عربی به فارسی
پاداش، پنالتی
دیکشنری عربی به فارسی
خشن بودن، کهنگی
دیکشنری عربی به فارسی
تیزبینی، هوش، هوشمندی، زیرکی، زرنگی، هوشیاری
دیکشنری عربی به فارسی
کم نور بودن، نامرئی بودن
دیکشنری عربی به فارسی
چالاکی، حیله گری
دیکشنری عربی به فارسی
شرم، حیا
دیکشنری عربی به فارسی
فراخی، شکوه، زرق و برق، درخشندگی
دیکشنری عربی به فارسی
اجرا، عملکرد
دیکشنری عربی به فارسی