معنی رَسَا
رَسَا
پهلو گرفتن، لنگر انداخته است
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با رَسَا
رَءَا
رَءَا
دیدَن، او دید، پِنداشتَن، مُشاهِدِه کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
رَشَا
رَشَا
رِشوِه دادَن، رِشوِه گِرِفت
دیکشنری عربی به فارسی
رَجَا
رَجَا
لُطفاً دَرخوٰاست دادَن، اِلتِماس کَرد
دیکشنری عربی به فارسی