- مواکلت
- هم خوراک شدن، با هم غذا خوردن
معنی مواکلت - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با هم وصلت کردن، به هم پیوستن، رساندن
مشابه شدن مانندگردیدن، موافقت کردن باهم، مشابهت مانندگی: و مشاکلت تام در حرکات و حروف که در اجزاء لفظ باشد باعتباری دیگر مشاکلت ناقص بود در الفاظ، موافقت، اتحاد در شکل تشاکل (کشاف اصطلاحات)، از محسنات معنوی است و آن عبارتست از ذکر شی بلفظی غیر از لفظ مقرر برای آن بسبب مجاورت آن لفظ تحقیقا یا تقدیرا یعنی شی مذکور در جوار این غیر واقع شود محققا یا مقدرالله (مثال) : کند گر بر تو ظلم از کین بد اندیش تو هم آن ظلم کن بروی میندیش. (کشاف اصطلاحات) (ظلم در مصراع دوم بمعنی جزا و پاداش عمل بد است که بمناسبت جوار باظلم اول بدین لفظ تعبیر شده)
مواکله در فارسی: همخوراکی باهم غذا خوردن هم خوراک گشتن، همخوراکی. همکاسگی همخواری همخوانی
وصلت کردن با هم با هم پیوستن، پیوستگی
هم کاسه، هم غذا
موافقت کردن با کسی
با هم جنگیدن، کارزار کردن
با نرمی و آسانی رفتار کردن
یکدیگر را فریب دادن، فریب کاری
عقد ازدواج بستن، زناشویی کردن
اشتغال به کاری داشتن، ممارست در کاری
با هم پیکار کردن، در میدان با حریف جنگیدن
حیله کردن برای دست یافتن به چیزی، قصد کردن، تیز نگریستن به سوی چیزی
عطا کردن، بخشش کردن، چیزی به یکدیگر دادن و گرفتن
کاری را طول دادن و عقب انداختن، طول دادن در کاری، کار را به امروز و فردا افکندن، با کسی نبرد کردن
دوستی، برادری، برادر خوانده شدن، دوست و برادر شدن
در تیراندازی مقابله کردن و دفاع کردن، مجادله کردن
در بدیع تبدیل کلمه به واسطۀ مجاورت لفظی یا تقدیری، برای مثال دنیا که در او مرد خدا گل نسرشته ست / نامرد که ماییم چرا دل بسرشتیم؟ (سعدی۲ - ۵۲۱) . که در آخر مصراع دوم به جای دل دادن، دل بسرشتن آورده مانند و مشابه شدن، با یکدیگر موافقت کردن
تشویق کردن در بیع و کم کردن بها، چانه زدن در معامله
مشابه کسی یا چیزی شدن، حکایت کردن، تقلید کردن، بازگفتن
لعنت کردن یکدیگر را نفرین کردن: از جانب حق در زمان حضرت نبی و وصی و زهرا و سبطین علیهم الصلاه و والسلام هر پنج بوعده گاه بعزم مباهله بیرون فرمودند
با هم گریستن
حمله کردن در جنگ
پافشاری کردن در جهل و نادانی، ستیزیدن با کسی در نادانی مقابل مجامله
با هم جولان کردن با یکدیگر گشتن در نبرد: اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و بمجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب می تاختند
نیکویی کردن، حسن معاشرت
حکایت کردن با یکدیگر، عین قول کسی را نقل کردن باز گفتن، مشابه بودن، گفتگو، شباهت
حیله کردن برای رسیدن بمقصود، آهنگ کردن قصد کردن، چشم انداختن بچیزی تیز نگریستن، حیله گری، قصد، تیزنگری
ستیزیدن، خصومت کردن با کسی، ستیزه خصومت: گفتم نباید که در میدان مکاشفه و مجادله افتد، مباحثه در مسئله ای (علمی ادبی دینی و غیره) بطوری که هر یک از طرفین بخواهد رای خود را بر دیگری تحمیل کند
دور زدن، انقلاب زمانه
دست اندازی و مباشرت، دخالت
فریفتن فریب دادن، فریب
مراسله: ملوک آفاق بمخالت دولت او مفتخر و سلاطین جهان بمراسلت حضرت او مبتهج