جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مناکرت

مناکرت

مناکرت
کار زار کردن با هم جنگیدن، عبارت ازین است که کوکب روزی اندر خانه کوکب شبی باشد و خداوند خانه اندر برج کوکب روزی یا کوکب شبی اندر خانه کوکب روزی و خداوند خانه اندر برج کوکب شبی (التفهیم. 485)
فرهنگ لغت هوشیار

مناکرت

مناکرت
مناکره. رجوع به مناکره و مناکره شود.
- مناکرت کردن، مبارزه کردن. معارضه کردن. مقاومت و پایداری کردن: روزگار در تیسیرمراداو مناکرت و مناکدت می کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1تهران ص 392)
لغت نامه دهخدا

مذاکرت

مذاکرت
گفتگو کردن با کسی در موضوعی، گفتگو: مااین روایت بمذاکره شنیدیم، جمع مذاکرات
فرهنگ لغت هوشیار

منافرت

منافرت
داوری کردن با هم در حسب و نسب افتخارکردن، داوری در حسب و نسب: (اکنون چون میخواهی ساخته باش این مناظره و منافره رالله) (مرزبان نامه. . 1317 ص 97)
منافرت
فرهنگ لغت هوشیار

مناظرت

مناظرت
مباحثه و مجادله کردن ستیهیدن، مانند شدن، مباحثه و مجادله: (اکنون چون چنین میخواهی ساخته باش این مناظره و منافره رالله) (جوامع الحکایات 97: 1) جمع مناظرات توضیح عبارتست از توجه متخاصمین در اثبات نظر خود در مورد حکمی از احکام و نسبتی از نسبتها برای آشکار کردن حق و صواب
مناظرت
فرهنگ لغت هوشیار

مناکره

مناکره
مناکرت در فارسی: زیرکانه جنگیدن کار زار کردن با هم جنگیدن، عبارت ازین است که کوکب روزی اندر خانه کوکب شبی باشد و خداوند خانه اندر برج کوکب روزی یا کوکب شبی اندر خانه کوکب روزی و خداوند خانه اندر برج کوکب شبی (التفهیم. 485)
فرهنگ لغت هوشیار

مناکحت

مناکحت
نکاح کردن (زن را)، عقد زناشویی، بدست خود کاری کردن مباشرت: (اگر چه در مناکحت شغل استیفای کفاف کفایت اعتبار کردن واجب بود تزجیه وقت را و الضرورات تبیح المحظورات بدو تفویض فرمودند) (نفثه المصدور. چا. 78)
مناکحت
فرهنگ لغت هوشیار