- ممازحت
- مزاح کردن، شوخی کردن
معنی ممازحت - جستجوی لغت در جدول جو
- ممازحت
- شوخی کردن
- ممازحت ((مُ زَ حَ یا حِ))
- شوخی کردن، مزاح، شوخی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بالیدن، نازیدن، مخالطت کردن
با هم نان ونمک خوردن، به هم اعتماد کردن
ممازحت در فارسی: لاغیدن شوخی کردن لاغ شوخی مزاح کردن شوخی کردن، مزاح شوخی
آمیختگی و ارتباط
نان و نمک خوردن با یکدیگر، هم سفره بودن، بر یکدیگر اعتماد کردن، هم سفرگی، نمک خوارگی: (... دیدار کنند دیدار کردنی بسزا و اندر آن دیدارکردن شرط ممالحت را بجای آرند تا خانها یکی شود) (بیهقی. فض. 78)، اعتماد
سزا، شکنجه، پادافره
بازدارندگی، جلوگیری، بازداری، جلوگیری
پشتکار
جمع تمازح
نصیحت کردن، اندرز دادن
جزا دادن، پاداش دادن، کیفر
یاری و کمک کردن، وزیری کردن
اخلاص ورزیدن، دوستی و یگانگی
دشمنی کردن، پنهان داشتن دشمن
عقد ازدواج بستن، زناشویی کردن
جنگ کردن، جدال کردن، پیکار کردن
اهمال، کوتاهی، گذشت، ملاحظه کردن
مقابل شدن، رو به رو شدن، برابر بودن
دوستی داشتن بی اخلاص، دوستی بی اخلاص
با هم پیکار کردن، در میدان با حریف جنگیدن
با هم جنگ وستیز کردن، یکدیگر را دشنام دادن
چیزی را به کسی پیوستن، همیشه در خدمت کسی بودن، در جایی ماندن و اقامت کردن
با هم راه رفتن، مدارا کردن، با کسی همراهی کردن
کسی را از کاری بازداشتن، منع کردن، جلوگیری کردن
رو به رو شدن با دشمن و زد و خورد کردن، دفاع کردن
مفازه ها، بیابانهای بی آب و علف، جمع واژۀ مفازه
تشویق کردن در بیع و کم کردن بها، چانه زدن در معامله
جزا و پاداش نیکی و یا بدی دادن
بذلت افکندن، رسوا کردن
با هم کار آسان گرفتن، گذشت کردن