معنی ممالحت
- ممالحت
- با هم نان ونمک خوردن، به هم اعتماد کردن
واژههای مرتبط با ممالحت
ممالحت
- ممالحت
- نان و نمک خوردن با یکدیگر، هم سفره بودن، بر یکدیگر اعتماد کردن، هم سفرگی، نمک خوارگی: (... دیدار کنند دیدار کردنی بسزا و اندر آن دیدارکردن شرط ممالحت را بجای آرند تا خانها یکی شود) (بیهقی. فض. 78)، اعتماد
ممالحت
- ممالحت
- هم سفره بودن، به یکدیگر اعتماد کردن، هم سفرگی، نمک خوارگی، اعتماد
ممازحت
- ممازحت
- مزاح کردن، شوخی کردن
مصالحت
- مصالحت
- مصالحه: اسکندر بعد از ظهور علامات عصیان یارای آمدن نداشت با کیومرث طریقه مصالحت و دوستی پیش گرفت و او را نیز ترسانیده از راه صواب بینداخت
ممازحت
- ممازحت
- شوخی کردن
ممالحه
- ممالحه
- ممالحت در فارسی: همخوانگی نمک خوردن با هم، همشیرگی
ممالات
- ممالات
- یاری کردن کمک کردن، یاری مدد. کمک کردن، یارمندی، مساعدت
ممالات
- ممالات
- کمک کردن، یاری، کمک
ممازحت
- ممازحت
- شوخی کردن، مزاح، شوخی
