آمیختگی و ارتباط. (غیاث اللغات). مخالطت: میان ایشان وصلتی رفت و اسباب ممازجت و مواشجت مستحکم شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 276). مصاحبت دشمن چون ممازجت مار افعی اعتماد را نشاید. (انوار سهیلی) ، تغییر. ج، ممازجات. رجوع به ممازجات شود
ممازجه و ممازجت در فارسی: با هم نازیدن همنازی، آمیزش بهم آمیختن مخالطت کردن، آمیزش مخالطت: (و مصاحبت دشمن چون ممازجت مار افعی اعتماد را نشاید) (انوار سهیلی)
جَمعِ واژۀ ممازجه. تغییرات: عطارد همانطور دارای ممازجات، یعنی تغییرات است که قمر ما. (طالب اف). حالات متباینه زهره را نسبت به آفتاب و زمین از قبیل ممازجات یا تغییرات و بعد مسافت می نماید. (طالب اف). رجوع به ممازجت شود