- معانات
- سختی کشیدن، رنج دیدن، کشمکش داشتن، رنجاندن
معنی معانات - جستجوی لغت در جدول جو
- معانات
- رنج چیزی کشیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دشمنی
با هم دشمنی کردن، دشمن یکدیگر شدن
با هم ستیزه کردن، عناد کردن، دوری جستن
چیزی را دست به دست دادن، به هم بخشیدن، عطا کردن، به کسی خدمت کردن
بلند کردن، بلند قرار دادن، در بلندی با کسی معارضه کردن
جهمرزی
عطا کردن
عداوت کردن و با کسی دشمنی نمودن
جمع معاینه، بیمار بینی ها دیده وری ها
دست بگردن هم انداختن یکدیگر را در آغوش گرفتن
گردن کشی کردنخلاف کردن، ستیزه کردن با کسی ستیهیدن عناد ورزیدن، گردن کشی خلاف: ... از جهت الزام حجت و اقامت بینت برفق و مدارا دعوت فرمود و باظهار آیات مثال داد. تا معاندت و تمرد کفار ظاهر گشت، ستیزه
در افتادن با کسی، رنجیدن، رنجاندن
با کسی در بلندی نبرد کردن معارضه کردن در بلندی. معالات کردن، با کسی در بلندی نبرد کردن: و لشکری که بدان باروزگار معادات و با فلک معالات توان کرد... در جهان آواره گشته
چیزی را دست به دست دادن، عطا کردن
سزا، شکنجه، پادافره
توانایی ها، داشته ها، دستمایه، ابزارها، آساینده ها
دینداری کردن، دینداری، آیین خدا پرستی جمع دیانات
اژدر ماهیان
جمع اعلان
جمع امانت
جمع امکان: با جمیع امکانات
جمع تعاون
جمع تعاند
جمع تعفن
هر نیزان جمع تعین
جمع سعادت، ارمگانها روزبهیها جمع سعادت خوشبختیها نیک بختیها
دوری گزیدن، دوری کردن
جزا دادن، پاداش دادن، کیفر
جمع واژۀ محصنه، زن شوهردار