معنی معانقت - فرهنگ فارسی معین
معنی معانقت
معانقت((مُ نَ قَ))
دست در گردن یکدیگر انداختن
تصویر معانقت
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با معانقت
معانقت
معانقت
یکدیگر را در آغوش گرفتن. دست به گردن هم کردن. (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). و رجوع به معانقه و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
معانقه
معانقه
دست در گردن یکدیگر انداختن، همدیگر را در آغوش کشیدن، عِناق
فرهنگ فارسی عمید
معانقه
معانقه
با هم گردن مقارن ساختن و با هم بغل گیر شدن، روبوسی یکدیگر و ببغل گیری همدیگر را
فرهنگ لغت هوشیار
معاندت
معاندت
گردن کشی کردنخلاف کردن، ستیزه کردن با کسی ستیهیدن عناد ورزیدن، گردن کشی خلاف: ... از جهت الزام حجت و اقامت بینت برفق و مدارا دعوت فرمود و باظهار آیات مثال داد. تا معاندت و تمرد کفار ظاهر گشت، ستیزه
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.