جدول جو
جدول جو

معنی مستودع - جستجوی لغت در جدول جو

مستودع
امانت داده شده، سپرده شده، جای نگه داری ودیعه، امانتی
تصویری از مستودع
تصویر مستودع
فرهنگ فارسی عمید
مستودع
آنکه از او نگهدای امانتی را خواسته باشند
تصویری از مستودع
تصویر مستودع
فرهنگ لغت هوشیار
مستودع
((مُ تَ دَ))
به امانت داده شده
تصویری از مستودع
تصویر مستودع
فرهنگ فارسی معین
مستودع
کسی که مال دیگری را به ودیعه می پذیرد و از آن نگه داری می کند
تصویری از مستودع
تصویر مستودع
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مستودعه در فارسی مونث مستودع: بر ستانده سپرده مونث مستودع، جمع مستودعات
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مستودعه، برستاندگان: از سخن یا نوشته دیگران سپرده ها جمع مستودعه (مستودع) : فهرست کتاب راحه الصدور وآیه السرور وترتیب مستودعات آن از فنون علم
فرهنگ لغت هوشیار
نو پیدا، نوداننده عجیب شمرده بدیع دانسته، عجیب شگفت: اگر تو این راز در پرده خاطر پوشیده داری از حسن عهد و صدق و داد تو مستبدع نیست... عجیب شمرنده چیزی را بدیع داننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستوسع
تصویر مستوسع
فراخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستبدع
تصویر مستبدع
((مُ تَ دَ))
عجیب شمرده، عجیب، شگفت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستولی
تصویر مستولی
چیره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مستدعی
تصویر مستدعی
خواهشمند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مستوثق
تصویر مستوثق
دارای وثوق و اطمینان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستوره
تصویر مستوره
پاک دامن، پارسا، زن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستجمع
تصویر مستجمع
جمع کننده، جامع، کامل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستدعا
تصویر مستدعا
درخواست شده، خواهش شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستبعد
تصویر مستبعد
دور، بعید، دوراز آنتظار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستوفی
تصویر مستوفی
تمام و کامل، به طور کامل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استوده
تصویر استوده
مدح شده، ستایش شده، پسندیده، برای مثال هریکی از دیگری استوده تر / در سخا و در وغا و کرّوفر (مولوی۱ - ۱۰۶۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستحدث
تصویر مستحدث
تازه به وجودآمده، نو، جدید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستوجب
تصویر مستوجب
مستلزم، ایجاب کننده، سزاوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستوسق
تصویر مستوسق
راست و درست، دارای نظم و ترتیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستطیع
تصویر مستطیع
توانگر، کسی که استطاعت و توانایی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستدعی
تصویر مستدعی
کسی که چیزی درخواست می کند، درخواست کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستولی
تصویر مستولی
چیره، مسلط، کسی که بر چیزی کاملاً دست یابد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستوحش
تصویر مستوحش
وحشت دارنده، دلتنگ و آزرده از کسی، وحشتناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسترضع
تصویر مسترضع
شیرخوار، ویژگی بچه ای که غذای اصلی او شیر است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستسعد
تصویر مستسعد
کسی که چیزی را به فال نیک بگیرد، آنکه به دنبال سعادت است، سعادت جوینده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستطاع
تصویر مستطاع
امری که در استطاعت و توانایی کسی باشد، فرمان بردار، مطیع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستخدم
تصویر مستخدم
خدمتگزار، کسی که از او در برابر حقوق مشخص خدمت می خواهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستحدث
تصویر مستحدث
تازه وجود آمده
فرهنگ لغت هوشیار
مستجده در فارسی مونث مستجد: نو سازی شده نو گشته مونث مستجد (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : مکتوب که بر اهالی دیار بکر نوشته است در باب حفر نهر مستجده... مونث مستجد
فرهنگ لغت هوشیار
دور شمرده، دور از باور باور نکردنی دور شمرنده، دوری جوینده بعیدشمرده شده آنچه عقلا بعید بنظرآید: از فلان این کار مستبعد نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستبشع
تصویر مستبشع
ناپسند ناخوشایند بی مزه ناپسند داشته زشت شمرده، ناپسند زشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستبده
تصویر مستبده
مستبده در فارسی مونث مستبد: خودکامه خویشکام مونث مستبد
فرهنگ لغت هوشیار
مستبدعه در فارسی مونث مستبدع: نو پیدا، شگفتا مونث مستبدع جمع مستبدعات
فرهنگ لغت هوشیار