جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مستودع

مستودع

مستودع
امانت داده شده، سپرده شده، جای نگه داری ودیعه، امانتی
مستودع
فرهنگ فارسی عمید

مستودع

مستودع
کسی که مال دیگری را به ودیعه می پذیرد و از آن نگه داری می کند
مستودع
فرهنگ فارسی عمید

مستودع

مستودع
آنکه چیزی را به نزد کسی به امانت می سپارد. (از اقرب الموارد). ودیعه گذار. امانت گذار. رجوع به استیداع شود
لغت نامه دهخدا

مستودع

مستودع
آنکه از او نگهداری امانتی را خواسته باشند. (از اقرب الموارد). امانت نگهدار. امانت دار، آنچه به امانت نزد کسی سپرده باشند. (از اقرب الموارد). مالی که ودیعه گذارند. امانت. امانتی. رجوع به استیداع شود: گفتند امامت او مستودع بود یعنی ثابت نبود. (جهانگشای جوینی) ، امانت گاه. (غیاث) (آنندراج). مکان ودیعه نهادن و حفظ کردن. (از اقرب الموارد) ، زهدان. (از منتهی الارب). جای طفل در شکم. (از اقرب الموارد) ، جای آدم و حوا در بهشت. (ناظم الاطباء) ، گور. (ناظم الاطباء). و رجوع به استیداع شود
لغت نامه دهخدا

مستبدع

مستبدع
نو پیدا، نوداننده عجیب شمرده بدیع دانسته، عجیب شگفت: اگر تو این راز در پرده خاطر پوشیده داری از حسن عهد و صدق و داد تو مستبدع نیست... عجیب شمرنده چیزی را بدیع داننده
فرهنگ لغت هوشیار

مستودعه

مستودعه
مستودعه در فارسی مونث مستودع: بر ستانده سپرده مونث مستودع، جمع مستودعات
فرهنگ لغت هوشیار