جدول جو
جدول جو

معنی مستدعی

مستدعی
کسی که چیزی درخواست می کند، درخواست کننده
تصویری از مستدعی
تصویر مستدعی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مستدعی

مستدعی

مستدعی
نعت مفعولی از استدعاء. آنچه خواهش شده. درخواست شده. خواسته شده. استدعاشده. رجوع به استدعاء شود.
- مستدعی علیه تمییز، فرجام خوانده. (لغات فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا

مستدعی

مستدعی
مستدع. نعت فاعلی از استدعاء. درخواست کننده. (غیاث) (آنندراج). آنکه خواهش کند. خواهشمند. طلب کننده. خواهنده. خواستار.
- مستدعی تمییز، فرجام خواه. (لغات فرهنگستان).
- مستدعی شدن، درخواست کردن. خواهشمند شدن.
- مستدعی گشتن (گردیدن) ، درخواست کردن. استدعا کردن: متمکن گردانیدن سلطان حسین میرزا را بر سریر سلطنت ایران ملتمس و مستدعی گردید. (مجمل التواریخ گلستانه ص 218)
لغت نامه دهخدا

مستدعیه

مستدعیه
مستدعیه در فارسی مونث مستدعی: درخواست مونث مستدعی، جمع مستدعیات
مستدعیه
فرهنگ لغت هوشیار