- مستعمره
- سرزمین یا کشوری که دولت بیگانه ای آن را تصرف کرده باشد
معنی مستعمره - جستجوی لغت در جدول جو
- مستعمره
- استعمار شده
- مستعمره ((مُ تَ مِ رِ))
- سرزمین یا کشوری که حکومتش زیر نظر یک کشور قوی تر بیگانه باشد، جمع مستعمرات
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مستعمله در فارسی مونث مستعمل و ساخته کار دست مونث مستعمل مستعملات
استعمار کننده
مستمره در فارسی مونث مستمر استوار - روان، همواره مونث مستمر
Colonize
colonizar
kolonisieren
kolonizować
колонизировать
колонізувати
koloniseren
colonizar
coloniser
colonizzare
उपनिवेश करना
উপনিবেশ স্থাপন করা
menjajah
sömürgeleştirmek
לקולונליזציה
ตั้งอาณานิคม
نوآبادیات بنانا
چیزی را به عاریه گرفتن
آنچه به اجاره داده شده، مورد اجاره
عاریت آورده شده برای او، در علوم ادبی در بیان، کلمه ای که به مستعارمنه تشبیه می شود
مونث مستاجر، جمع مستاجرات
مستدیره در فارسی مونث مستدیر بنگرید به مستدیر مونث مستدیر، جمع مستدیرات
جع مستعمر درحالت نصبی وی (در فارسی مراعات این قاعده را نکنند)
جمع مستعمره، جمع مستعمره، ویرانستان ها