- مستثمد(مُ تَ مِ)
نعت فاعلی از مصدر استثماد. رجوع به استثماد شود
معنی مستثمد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه چیزی زیادتر بخواهد، افزون خواهنده، زیاده طلب، کنایه از گله مند، آزرده خاطر
کسی که چیزی را به فال نیک بگیرد، آنکه به دنبال سعادت است، سعادت جوینده
چیزی که از حکم عمومی خارج و برکنار شده باشد، استثناشده، بیرون کرده شده
(مُ تَ مِدد)
لغت نامه دهخدا
نعت فاعلی از استمداد. یاری خواهنده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مرکب برگیرنده از دوات. (از اقرب الموارد). رجوع به استمداد شود
(مُ تَ مِ)
لغت نامه دهخدا
نعت فاعلی از مصدر استثمار. یابندۀ ثمر. (اقرب الموارد) ، باعث شونده که چیزی ثمر و بر دهد. (اقرب الموارد). رجوع به استثمار شود
(مُ تَ مِ)
لغت نامه دهخدا
نعت فاعلی از استغماد. پوشیده و نهفته. (ناظم الاطباء) ، تیره و تار. (ناظم الاطباء). و رجوع به استغماد شود
فرخنده، یاری یافته یاری خواهنده، خواهان نیکبختی سعادت یافته نیک بخت گردیده، نیک بخت. نیک بختی جوینده سعادت خواهنده: و مستسعدان حصول معرفت را از تیه حیرت و بیدای جهالت بمرتع عرفان و ما من ایمان او راه نمود، کسی که چیزی را بفال نیک گیرد
دور شمرده، دور از باور باور نکردنی دور شمرنده، دوری جوینده بعیدشمرده شده آنچه عقلا بعید بنظرآید: از فلان این کار مستبعد نیست
سنگین، ناتوان سست از خواب یا بیماری سنگین و سست از بیماری خواب بخل و غیره: آنچه شعراء متقدم دراشعار مستثقل خویش آورده اند
((مُ تَ))
فرهنگ فارسی معین
افزون شده، زیاد شده، نوعی شعر که در آخر هر مصراع عبارتی کوتاه شبیه به نثر مسجّع بیفزایند که در معنی با آن مصرع مربوط اما از وزن اصلی شعر خارج و زاید باشد
