جدول جو
جدول جو

معنی مسترشد

مسترشد((مُ تَ ش))
راه راست جوینده، به راه راست رونده
تصویری از مسترشد
تصویر مسترشد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مسترشد

مسترشد

مسترشد
نعت فاعلی از استرشاد. راست روی خواهنده و رهنمایی طلب کننده. (غیاث) (آنندراج). طلب کننده رشد و راه راست. (اقرب الموارد). آنکه طلب رشد کند. طالب راه راست. راه راست خواه، مرید. (غیاث) (آنندراج). مقابل مرشد: مرشد طبیب حاذق است علاج به نوعی که موافق حال مسترشد است میکند. (انیس الطالبین بخاری ص 60). رجوع به استرشاد شود
لغت نامه دهخدا

مستنشد

مستنشد
آنکه روایت شعر از کسی می خواهد. (از اقرب الموارد). رجوع به استنشاد شود
لغت نامه دهخدا

مسترید

مسترید
نعت فاعلی از استراده. چراکننده، کسی که نسبت به امر و فرمان خداوند نرمش داشته باشد، مطیع و منقاد. (اقرب الموارد) : مادر و برادران رکن الدین در آن یک سال که او بعد از پدر متملک بود وقتی که ازاو برنجیدندی و مسترید بودندی حوالت قتل پدر به وی کردندی. (جهانگشای جوینی). و رجوع به استراده شود
لغت نامه دهخدا

مسترفد

مسترفد
نعت فاعلی از استرفاد. یاری خواهنده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به استرفاد شود
لغت نامه دهخدا

مسترشی

مسترشی
مسترش. نعت فاعلی از استرشاء. رشوت خواهنده، مطیع و فرمانبردار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). و رجوع به استرشاء شود
لغت نامه دهخدا