فرخنده، یاری یافته یاری خواهنده، خواهان نیکبختی سعادت یافته نیک بخت گردیده، نیک بخت. نیک بختی جوینده سعادت خواهنده: و مستسعدان حصول معرفت را از تیه حیرت و بیدای جهالت بمرتع عرفان و ما من ایمان او راه نمود، کسی که چیزی را بفال نیک گیرد
نعت فاعلی از استسعاد. نیک بختی و سعادت جوینده. (غیاث) (آنندراج) : که مستوجب فرقتت شد سه ماه این که مستسعد وصلتت شد سه ماه آن. انوری. ، سعد و خوش یمن یابنده کسی را. (غیاث) (آنندراج). رجوع به استسعاد شود
نعت مفعولی از استسعاد. نیک بخت و مبارک و میمون و کامران. (آنندراج) (ناظم الاطباء). بهره مند. رجوع به استسعاد شود: قیاصرۀ روم به شرف ادراک خدمتش اگر مستسعد گشتندی... (جهانگشای جوینی). گر کسی می گفتشان کاین سو دوید تا از این اشجار مستسعد شوید. مولوی (مثنوی)