جدول جو
جدول جو

معنی مرجگاه - جستجوی لغت در جدول جو

مرجگاه(مَ)
چراگاه. مرتع. رجوع به مرج شود:
بازگشت از موصل و می شد به راه
تا فرود آمد به بیشه و مرجگاه.
مولوی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرجانه
تصویر مرجانه
(دخترانه)
مرجان، مروارید کوچک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طربگاه
تصویر طربگاه
طربخانه، طرب سرا، محل عیش و عشرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حربگاه
تصویر حربگاه
حرب جای، جای جنگ، میدان جنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرضگاه
تصویر عرضگاه
جای عرض و نمایش دادن چیزی، میدان سان دیدن و شمردن سپاهیان، جای گرد آمدن سپاهیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باجگاه
تصویر باجگاه
جای گرفتن باج، محل وصول عوارض، محل وصول عوارض گمرکی، باجگاه، باژگاه، باج خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغلگاه
تصویر مغلگاه
جای خفت وخیز چهارپایان و ددان، خوابگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آماجگاه
تصویر آماجگاه
آماج خانه، نشانه گاه، جای نشانۀ تیر، میدانی که در آن نشانه بگذارند برای تیراندازی، برای مثال زمین هست آماجگاه زمان / نشانه تن ما و چرخش کمان (اسدی - ۵۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سروگاه
تصویر سروگاه
جای شاخ در سر حیوان شاخ دار
فرهنگ فارسی عمید
(مَ / مُ)
موجزار. موجستان. آن جای از دریا و رودخانه که موج در آن پدیدار است. جای پرموج:
به استاد کشتی چنین گفت شاه
که کشتی درافکن بدین موجگاه.
نظامی.
بسی سنگ رنگین در آن موجگاه
همه ازرق و سرخ و زرد و سیاه.
نظامی.
، دریا. و رجوع به موج شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زرعگاه
تصویر زرعگاه
محل کشت، کشتزار، روستا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طربگاه
تصویر طربگاه
محل شادی، طربخانه
فرهنگ لغت هوشیار
عضوی که مدرک لذت است: تا نپیونداندت مزه بمزه گاهت و شهوتی بشهوتگاهت نرساند ترا مزه ای نباشدت و نفقه مزه را بمزه گاه طعامت نرساند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجانه
تصویر مرجانه
مروارید کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجحات
تصویر مرجحات
جمع مرجحه، برتری دادگان جمع مرجحه، جمع مرجحه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجوسه
تصویر مرجوسه
کار تباهی
فرهنگ لغت هوشیار
مرجوعه در فارسی مونث مرجوع: بازگشت داده پس فرستاده مولیده مونث مرجوع جمع مرجوعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجومه
تصویر مرجومه
مونث مرجوم جمع مرجومات
فرهنگ لغت هوشیار
مراعات در فارسی: همچرایی: ستوران با هم چریدن، پر گیاهی، چشمداشت نگرش چشم داشتن، بخشودن، مهربانی، نمیدن (توجه کردن)، تیمار، زیداری (طرفداری)، نواخت مهربانی نوازش مهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراماه
تصویر مراماه
مرامات در فارسی: تیر اندازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرقگاه
تصویر غرقگاه
جای غرق شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرضگاه
تصویر عرضگاه
نمایشگاه، معرض، محل عرضه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرفگاه
تصویر طرفگاه
دنیا جهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرمگاه
تصویر خرمگاه
خیمه گاه خرگاه بزرگ و مدور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماجگاه
تصویر آماجگاه
نشانه گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موجگاه
تصویر موجگاه
جای پر موج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درسگاه
تصویر درسگاه
آموزگاه آموزشگاه مدرسه مکتب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باجگاه
تصویر باجگاه
رصد گاه، گمرکخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرمگاه
تصویر شرمگاه
آلت تناسل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سروگاه
تصویر سروگاه
محل شاخ در سر جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاجگاه
تصویر تاجگاه
جای جلوس پادشاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفرجگاه
تصویر تفرجگاه
گردشگاه لشتگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماجگاه
تصویر آماجگاه
نشانه گاه، میدانی که نشانه را درآن قرار دهند برای تمرین تیراندازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفرجگاه
تصویر تفرجگاه
گردشگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برشگاه
تصویر برشگاه
تقاطع
فرهنگ واژه فارسی سره