- محترق
- سوخته شده، آتش گرفته
معنی محترق - جستجوی لغت در جدول جو
- محترق ((مُ تَ رِ))
- سوخته، سوزان
- محترق
- ویژگی ستاره ای که دچار احتراق شده، آتش گرفته، سوزان، شدید، سخت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
محترق، ویژگی ستاره ای که دچار احتراق شده، آتش گرفته، سوزان، شدید، سخت
محترقه در فارسی مونث محترق: سوزان آتشگیر یا مواد محترقه. موادی که موجب سوزاندن اشیا و تولید حریق شود
ارجمند، گرامی، بزرگوار
مکان حرکت، معبر، راه
صاحب حرفه، پیشه ور
جدا شونده، پراکنده، جدا
آنکه به بردگی گرفته شده
احتراز کننده، پرهیزکننده
کسی که احترام او لازم است، قابل احترام، حرمت داشته
خرد داننده خوار شمرنده
حرمت داشته شده، با آبرو، با عزت
پیشه ور پیشه گیرنده خداوند حرفه پیشه ور
پاسدار نگهبانی کننده پاس دارنده جمع محترسین
پرهیز کننده
کشتگر کشتکار کشتنده
باد گذر گذرگاه باد گذرنده، باد گذرنده، رونده، بر بافنده دروغ دروغباف
دزدیده دزدیده شده دزد گوش گرفتار شده برده گشته
پراکنده، جدا گرنده جدا شونده، جدا پراکنده
حراست شده، محفوظ
Polite
educado
höflich
grzeczny
вежливый