جدول جو
جدول جو

معنی محترق - جستجوی لغت در جدول جو

محترق
سوخته شده، آتش گرفته
تصویری از محترق
تصویر محترق
فرهنگ لغت هوشیار
محترق
((مُ تَ رِ))
سوخته، سوزان
تصویری از محترق
تصویر محترق
فرهنگ فارسی معین
محترق
ویژگی ستاره ای که دچار احتراق شده، آتش گرفته، سوزان، شدید، سخت
تصویری از محترق
تصویر محترق
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محترقه
تصویر محترقه
محترق، ویژگی ستاره ای که دچار احتراق شده، آتش گرفته، سوزان، شدید، سخت
فرهنگ فارسی عمید
محترقه در فارسی مونث محترق: سوزان آتشگیر یا مواد محترقه. موادی که موجب سوزاندن اشیا و تولید حریق شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محترقه
تصویر محترقه
((مُ تَ رِ قِ یا قَ))
مؤنث محترق
مواد محترقه: موادی که موجب سوزاندن اشیا و تولید حریق شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محترم
تصویر محترم
(دخترانه)
قابل احترام، عزیز و گرامی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از محترم
تصویر محترم
ارجمند، گرامی، بزرگوار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مخترق
تصویر مخترق
مکان حرکت، معبر، راه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محترف
تصویر محترف
صاحب حرفه، پیشه ور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مفترق
تصویر مفترق
جدا شونده، پراکنده، جدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسترق
تصویر مسترق
آنکه به بردگی گرفته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محترز
تصویر محترز
احتراز کننده، پرهیزکننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محترم
تصویر محترم
کسی که احترام او لازم است، قابل احترام، حرمت داشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محتقر
تصویر محتقر
خرد داننده خوار شمرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محترم
تصویر محترم
حرمت داشته شده، با آبرو، با عزت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محترف
تصویر محترف
پیشه ور پیشه گیرنده خداوند حرفه پیشه ور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محترس
تصویر محترس
پاسدار نگهبانی کننده پاس دارنده جمع محترسین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محترز
تصویر محترز
پرهیز کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محترث
تصویر محترث
کشتگر کشتکار کشتنده
فرهنگ لغت هوشیار
باد گذر گذرگاه باد گذرنده، باد گذرنده، رونده، بر بافنده دروغ دروغباف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسترق
تصویر مسترق
دزدیده دزدیده شده دزد گوش گرفتار شده برده گشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفترق
تصویر مفترق
پراکنده، جدا گرنده جدا شونده، جدا پراکنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محترم
تصویر محترم
((مُ تَ رَ))
بزرگوار، مورد احترام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محترف
تصویر محترف
((مُ تَ رِ))
پیشه ور، صنعتگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محترس
تصویر محترس
((مُ تَ رِ))
نگهبانی کننده، پاسبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محترز
تصویر محترز
((مُ تَ رِ))
پرهیزکننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محترث
تصویر محترث
((مُ تَ رِ))
احتراز کننده، خویشتن دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مفترق
تصویر مفترق
((مُ تَ رِ))
جدا شونده، جدا، پراکنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محترس
تصویر محترس
حراست شده، محفوظ
فرهنگ فارسی عمید