جدول جو
جدول جو

معنی محترقه

محترقه((مُ تَ رِ قِ یا قَ))
مؤنث محترق
مواد محترقه: موادی که موجب سوزاندن اشیا و تولید حریق شود
تصویری از محترقه
تصویر محترقه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با محترقه

محترقه

محترقه
محترق، ویژگی ستاره ای که دچار احتراق شده، آتش گرفته، سوزان، شدید، سخت
محترقه
فرهنگ فارسی عمید

محترقه

محترقه
محترقه در فارسی مونث محترق: سوزان آتشگیر یا مواد محترقه. موادی که موجب سوزاندن اشیا و تولید حریق شود
فرهنگ لغت هوشیار

محترمه

محترمه
زن محترم، آنکه احترام او لازم است، قابل احترام، حرمت داشته
محترمه
فرهنگ فارسی عمید

محترمه

محترمه
محترمه در فارسی مونث محترم: آزرمیک گرامی ارجمند مونث محترم جمع محترمات. مونث محترم جمع محترمات
فرهنگ لغت هوشیار

محترفه

محترفه
محترفه در فارسی مونث محترف - و پیشه وران خداوندان پیشه مونث محترف زنی که پیشه ور باشد، گروه پیشه وران: بعضی از صناع و محترفه که در ربقه اسار بر یکدیگر بخش کرده بودند... زنده رها نکردند
فرهنگ لغت هوشیار

محترمه

محترمه
مؤنث محترم. زن بزرگوار و با حرمت:
نه جفت نبی که پاک بودند همه
بد عایشه و خدیجۀ محترمه...
ابونصر فراهی (از نصاب)
لغت نامه دهخدا