جدول جو
جدول جو

معنی محاصه - جستجوی لغت در جدول جو

محاصه
(شَ)
بهره بهره کردن میان خود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مصاصه
تصویر مصاصه
آنچه مکیده شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محاصر
تصویر محاصر
در حصار کننده، محاصره کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محاجه
تصویر محاجه
خصومت ورزیدن و حجت آوردن، مخاصمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محافه
تصویر محافه
محفه ها، تخت هایی شبیه هودج برای حمل کردن مریض یا مسافر، تخت روان ها، محافه ها، جمع واژۀ محفه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
کسی را در حصار یا تنگنا انداختن و اطراف او را احاطه کردن
محاصرۀ گاز انبری: در امور نظامی حرکت دو ستون سرباز برای محاصرۀ دشمن به طوری که نیروهای دشمن را مانند دو لبۀ گاز انبر در میان بگیرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محاصل
تصویر محاصل
محصول و حاصل، باج و خراج، سود
فرهنگ لغت هوشیار
بر گرفته از محفه محفه تخت روان محفه: بگفتا: محافه بدوش آورند خم روی را در خروش آورند. (هاتفی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاصر
تصویر محاصر
حصاری کننده کسی را به جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
محاره در فارسی: کاهش، باز گشتگاه، پیوند دوش، شسن صدف، شسنی استخوان شسنی، اندک، مغاک گوش نقصان کاهش، جای بازگشت، اندرون گوش، پیوند کتف، صدف، هر استخوان که مانند صدف باشد، اندک مقابل فراوان: بنگر بزمین و سپاه دشمن کان هست فراوان و این محاره. (عثمان مختاری)
فرهنگ لغت هوشیار
محاجه و محاجت در فارسی: گواه آوردن، پر وهان آوردن، دشمنی حجت آوردن دلیل آوردن، خصومت کردن، دلیل آوری، خصومت دشمنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محصاه
تصویر محصاه
سنگریزه دار
فرهنگ لغت هوشیار
مصاصه در فارسی: بار هنگ از گیاهان مصاصه در فارسی: شیره چکیده گواریده مکیدنی بارهنگ آنچه که در خوردن و نوشیدن جذب بدن شود: چون نحل بر هرشکوفه از افنان عبارات نشستم و از هریک آنچ خلاصه لطافت و مصاصه حلاوت بود با خلیه خاطر بردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
در بندان، در حصار گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصاصه
تصویر مصاصه
((مُ صِ یا صَ))
آن چه که در خوردن و نوشیدن جذب بدن شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محاجه
تصویر محاجه
حجت آوردن، دشمنی کردن، بحث همراه با پرخاش، بگومگو، یکی به دو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محاره
تصویر محاره
((مَ رَ یا رِ))
نقصان، کاهش، جای بازگشت، اندرون، پیوند کتف، صدف، اندک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
((مُ ص رِ))
گرداگرد کسی یا جایی را گرفتن و راه را بر آن بستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
Encirclement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
encerclement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
מצור
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
포위
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
kuşatma
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
pengepungan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
ঘেরাও
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
घेराव
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
Einkreisung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
accerchiamento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
cercado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
belegering
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
оточення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
окружение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
oblężenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
cerco
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
围困
دیکشنری فارسی به چینی