حصاری کننده کسی را به جنگ. (آنندراج). حصارکننده. (ناظم الاطباء). در حصار گیرنده. شهربند کننده. محاصره کننده. - محاصر شدن، شهربند و در بندان کننده شدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
کسی را در حصار یا تنگنا انداختن و اطراف او را احاطه کردن محاصرۀ گاز انبری: در امور نظامی حرکت دو ستون سرباز برای محاصرۀ دشمن به طوری که نیروهای دشمن را مانند دو لبۀ گاز انبر در میان بگیرند