معنی محاصره محاصره((مُ ص رِ)) گرداگرد کسی یا جایی را گرفتن و راه را بر آن بستن تصویر محاصره فرهنگ فارسی معین
محاصره محاصره کسی را در حصار یا تنگنا انداختن و اطراف او را احاطه کردنمحاصرۀ گاز انبری: در امور نظامی حرکت دو ستون سرباز برای محاصرۀ دشمن به طوری که نیروهای دشمن را مانند دو لبۀ گاز انبر در میان بگیرند فرهنگ فارسی عمید