مصاصه در فارسی: بار هنگ از گیاهان مصاصه در فارسی: شیره چکیده گواریده مکیدنی بارهنگ آنچه که در خوردن و نوشیدن جذب بدن شود: چون نحل بر هرشکوفه از افنان عبارات نشستم و از هریک آنچ خلاصه لطافت و مصاصه حلاوت بود با خلیه خاطر بردم
هر آنچه مکیده شود. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، آنچه در خوردن و نوشیدن جذب بدن شود. مکیدنی: چون نحل از هریک آنچ خلاصۀ لطافت و مصاصۀ حلاوت بود با خلیۀ خاطر بردم. (مرزبان نامه ص 5) ، چیز خرد و اندک. (ناظم الاطباء). حریری آن را در معنی چیز اندک به کار برده است. (از اقرب الموارد) واحد مصاص که گیاهی است. (از اقرب الموارد) ، بارهنگ
چشم، زیرا که میدرخشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). چشم. (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد) ، اندک اثر شیر. و منه حدیث ام معبد، فارسلت الیه شاه فرای فیها بصره من لبن. (منتهی الارب). اندک اثر شیر. (آنندراج) (ناظم الاطباء)